تصمیمگیریهوش تجاری
هوش تصمیمگیری | تعریف، روشها و کاربرد
کیسی کزیرکو، رئیس واحد هوش تصمیمگیری در گوگل، در این مقاله به معرفی مفهوم جدیدی در عصر هوش مصنوعی میپردازد
درباره نویسنده
هوش تصمیمگیری یک مفهوم جدید آکادمیک است که تمام جزئیات جوانب انتخاب بین گزینهها را در بر میگیرد. این مفهوم با گردهم آوردن علوم کاربردی، علوم اجتماعی، و علوم مدیریتی و تبدیل آنها به یک زمینه تحقیقاتی واحد میتواند به مردم کمک کند تا با استفاده از اطلاعات به دست آمده، زندگی، کسب وکار و جهان اطراف خود را بهبود ببخشند. این یک علم حیاتی در زمینه هوش مصنوعی نیز به شمار میرود و همه مهارتهای مورد نیاز برای اجرای پروژههای هوش مصنوعی را در هر مقیاسی تحت پوشش قرار میدهد.
هوش تصمیمگیری، همان پروسه تبدیل اطلاعات به اقدام (تصمیمگیری) بهتر در هر مقیاسی میباشد.
تصمیمگیری چیست؟
اطلاعات مفیدند، اما این تصمیماتند که مهم هستند. ما با تصمیمات – اقداماتمان – روی دنیای اطرافمان تاثیر میگذاریم.
در این واژه شناسی، تشخیص گربه در عکس، تصمیمی است که توسط هوش مصنوعی گرفته میشود، در حالی که تصمیمگیری اینکه چنین سیستمی (سیستم هوش مصنوعی) استفاده شود، با وسواس زیاد توسط مدیر انسانی که مسئول پروژه است، گرفته میشود.
تصمیمگیرنده کیست؟
در این مطلب تصمیمگیرنده، آن سهامدار یا سرمایهگذاری نیست که طرح پروژه تیم را وتو میکند، بلکه شخصی است که مسئول سازماندهی محتوا و تصمیمات میباشد.
طبقهبندی هوش تصمیمگیری
یکی از راههای یادگیری و آشنایی با هوش تصمیمگیری، تقسیمبندی آن به روش سنتی و تبدیل آن به بخش کمی (که به شدت به علوم داده کاربردی شبیه است) و بخش کیفی (که اولین با توسط محققان در زمینه علوم اجتماعی و مدیریتی توسعه داده شد) میباشد.
بخش کیفی: علوم تصمیمگیری
قوانینی که بخش کیفی را تشکیل میدهند، به طور سنتی به نام علوم تصمیمگیری شناخته میشوند – که من واقعا دوست داشتم که به جای بخش کیفی، تمام مفهوم را در بر میگرفت (افسوس که ما هیچوقت به تمام آرزوهایمان نمیرسیم.)
علوم تصمیمگیری مربوط به سوالاتی از این قبیل هستند:
- چطور معیارهای تصمیمگیری خود را مشخص کنیم و معیارهایمان را طراحی کنیم؟
- آیا معیارهای انتخابی شما با انگیزههایتان سازگار است؟ ( از لحاظ اقتصادی )
- بهتر است این تصمیم را با چه کیفیتی بگیرید و چقدر پول برای اطلاعات کامل و بینقص صرف کنید؟ (تحلیل تصمیم)
- چگونه احساسات، تمایلات و یافتهها روی تصمیمگیری تاثیر میگذارند؟ ( روانشناسی )
- چگونه فاکتورهای بیولوژیکی مثل سطح کورتیزول روی تصمیمگیری اثر میگذارد؟ ( علم اقتصاد عصبی )
- چگونه تغییر در ارائه اطلاعات روی رفتار انتخابی تاثیر میگذارد؟ ( اقتصاد رفتاری )
- چگونه نتایج خود را در زمان تصمیمگیریهای گروهی بهینهسازی کنیم؟( نظریه بازیهای تجربی )
- چگونه در طراحی تصمیمگیری، بین محدودیتهای مختلف و اهداف چندمرحلهای تعادل برقرار میکنید؟ (طراحی )
- تبعات این تصمیم روی چه کسی تاثیرگذار خواهد بود و گروههای مختلف این تاثیرات را چگونه تفسیر میکنند؟ ( تحقیقات UX )
- آیا اهداف تصمیم اخلاقی هستند؟ ( فلسفه )
این فقط یک مقدمه است و مطالب خیلی بیشتری وجود دارد! همچنین این لیست هنوز هم فاصله زیادی با لیست کامل قوانین و مفاهیم دارد. به جای اینکه علم تصمیمگیری را در شکل ساده و ناپایدار آن ( روی برگه یا به شکل الکترونیکی) در نظر بگیرید، به شکل پیچیدهتر آن یعنی ( در مغز انسان ) فکر کنید.
استراتژیهایی که بر اساس منطق ریاضی محض وجود دارند، ساده انگارانه هستند و در نهایت به شکل مطلوبی عمل نمیکنند.
استراتژیهایی که بر پایه منطق محض هستند و بدون درک کیفی از تصمیمگیری و رفتار انسانی طرحریزی میشوند، نسبتا ساده لوحانه هستند و در مقابل آنهایی که با درنظر گرفتن هر دو بخش کمی و کیفی به نتیجه میرسند، محکوم به شکست خواهند بود.
انسانها بهینهسازهای خوبی نیستند، ما منعطف هستیم، با هر شرایطی کنار میآییم، انسانها به دنبال کمال و بینقصبودن، نیستند و به خوب و کمنقص راضی میشوند.
بدیهی است که همین کمالگرانبودن ما باعث میشود که از بهینگی نتایجمان کاسته شود.
اگر شما فکر میکنید که هوش مصنوعی بر انسانها غلبه میکند، دوباره فکر کنید! به هرحال، همه تکنولوژیها بازتابی از خالق خود هستند و سیستمهای موجود میتوانند نقصهای انسان را مرتفع کنند، و همین مسئله یکی از دلایلی است که توسعه مهارتهای هوش تصمیمگیری در زمینه هوش مصنوعی بسیار پر اهمیت شده است.
شاید شما تصمیمگیری نمیکنید
گاهی اوقات تفکر عمیق روی معیارهای تصمیمگیریتان باعث میشود تا بفهمید که هیچ حقیقتی در دنیا نمیتواند تصمیم شما را تغییر دهد – شما همین الان هم تصمیمتان را گرفتهاید و حالا فقط به دنبال راهی هستید که حس بهتری نسبت به تصمیمتان داشته باشید. این نظریه مفیدی است. – این باعث میشود تا کمتر وقت تلف کنید و به شما کمک میکند تا از احساس بدی نداشته باشید و کاری که به هرحال قرار بود انجام دهید را، به انجام برسانید، در اینصورت دیگر اطلاعات ارزشی ندارند.
مگر اینکه تحت تاثیر یکسری واقعیات ناشناخته دیگر، اقدامات متفاوتی را در پیش بگیرید، اینجا دیگر تصمیم، معنایی ندارد؛ هرچند گاهی اوقات تمرین در تحلیل تصمیمات، به شما کمک میکند که این شرایط را واضحتر ببینید.
تصمیمگیری با اشراف کامل به اطلاعات
حالا تصور کنید که شما برای تصمیمگیری بسیار با احتیاط عمل کردید و تمام واقعیات را در نظر گرفتید و توانستید با یک چشمبههمزدن به تمام اطلاعاتی که برای تصمیمگیری نیاز داشتید، دست پیدا کنید. دیگر چه نیازی به علوم داده دارید؟ هیچ نیازی.
اولین کار هر کسب و کاری باید این باشد که بفهمند چگونه به واقعیات واکنش نشان دهند.
اطلاعات به چه دردتان میخورند؟
- شما می توانید از اطلاعات استفاده کنید و یک تصمیم مقدماتی مهم بگیرید. اگر به اندازه کافی مهم باشد، شما نیاز دارید تا بخش کیفی تصمیمتان را هم در نظر بگیرید تا بتوانید در نهایت تصمیمی عاقلانهای اتخاذ کنید.
- روانشناسان میدانند که اطلاعات میتواند طوری روی شما تاثیر بگذارند که به مذاقتان خوش نیاید، بنابراین آنها در زمینه انتخاب اطلاعاتی که شما پیشاپیش قبول خواهید کرد، حرفهای زیادی برای گفتن دارند.
- شما میتوانید از اطلاعات برای اثبات نظرات استفاده کنید ( به طوری که جمله “من انتظار دارم که هوای بیرون آفتابی باشد” به جمله “من می دانم که هوای بیرون آفتابی است” تبدیل شود. )
- شما می توانید از اطلاعات استفاده کنید تا یک تصمیم برپایه حقیقت بگیرید. تصمیمات برپایه حقیقت (” من همین الان یافتم که در اتاق کناری من، فردی بیماری ابولا دارد، بنابراین من سریعا اتاق را ترک میکنم”) تصمیماتی هستند که یکسری حقایقی که قبلا ناشناخته بودند و حالا آشکار شدند، باعث شود که چارچوب تصمیمگیری شما دچار لغزش شده و بفهمید که این تصمیم از اول هم اشتباه پایهگذاری شده.
- شما میتوانید از اطلاعات استفاده کنید تا یک راهحل بهینه برای یک مشکل پیدا کنید که کاملا قابل حل میباشد. این همان روش سنتی بهینهسازی است. شما مثالهای زیادی را از این دست، در زمینه تحقیقات عملیات مشاهده خواهید کرد، که نشان میدهد که چطور با مدیریت محدودیتها به نتیجه ایدهآل برسیم، مثل انتخاب بهترین ترتیب در انجام دادن مجموعهای از کارها.
- میشود از اطلاعات برای انتخاب روش مواجهه با تصمیمات مهم آینده استفاده کرد. این بخشی از تجزیه تحلیل است، که مربوط به اطلاعات جزئی میشود. بعدا در ادامه مطلب، بازهم به این موضوع میپردازیم!
- با استفاده از اطلاعات، شما میتوانید مشکلات را ارزیابی کنید. این به شما کمک میکند که بفهمید که چه نوع اطلاعاتی برای تصمیمات آینده در دسترس دارید و برای کسب اطلاعات بهتر برنامهریزی کنید.
فرض کنید که یک انبار(اطلاعات) بزرگ و تاریک به شما رسیده که پر از مواد اولیه است، پس تا زمانی که به درون آن نگاهی نیاندازید، نمیفهمید که چه چیزی درون آن است. خوشبختانه، تحلیلگر شما یک چراغقوه و اسکیت به همراه دارد.
با تمرین و ممارست در علوم تصمیمگیری، شما یاد میگیرید که تصمیمات سختی که نیاز به تجزیه تحلیل دارد را با تلاش کمتری به نتیجه برسانید، که در واقع این یعنی با همان مقدار تلاش ثابت میتوانید تصمیمات با کیفیتتری در تمام زمینهها بگیرید. این مهارت باارزشی است، اما برای بهبود آن باید زحمت زیادی بکشید. برای مثال، دانشجویان اقتصاد رفتاری، عادت کردهاند که معیارهای تصمیمگیری را پیش از به دست آوردن اطلاعات مشخص کنند. درک آن برای امثال ما که تجربه یا تمرینی در مبحث علوم تصمیمگیری نداریم، میتواند سخت باشد اما مثلا میتوانیم قبل از این که به برچسب قیمت محصول نگاه کنیم، با خودمان فکر کنیم که چقدر حاضریم برای آن بپردازیم.
جمعآوری اطلاعات و مهندسی اطلاعات
اگر ما واقعیتها (Fact) را در دست داشتیم، دیگر کاری برای انجام دادن نمیماند. اما افسوس ما در دنیای واقعی زندگی میکنیم و اغلب باید برای به دست آوردن اطلاعات تلاش کرد. مهندسی اطلاعات از یکسری اصول و قوانین سطح بالا، حول محور دستیابی به اطلاعات قابل اتکا در هر مقیاسی بوجود آمده. زمانی که اطلاعات مربوطه به گونهای وجود داشته باشد که بشود آن را روی کاغذ نوشت و دسته بندی کرد، در این صورت مهندسی اطلاعات مثل آب خوردن، ساده میباشد.
مهندسی اطلاعات به نوعی خواهرخوانده و همکار کلیدی هوش تصمیمگیری محسوب میشود و به طور کلی علوم تصمیمگیری شامل مهارتهای طراحی و جمعآوری و نگهداری اطلاعات بهدستآمده میباشد.
بخش کمی: علوم داده در تصمیمگیری
زمانی که چارچوب تصمیمتان را مشخص کردید و با استفاده از موتور جستجو یا یک تحلیلگر ( که به عنوان موتور جستجوی انسانی برای شما عمل میکند. ) به دنبال دادهها و اطلاعاتی که نیاز داشتید گشتید، تمام چیزی که باقی میماند این است که تصمیم نهایی را بگیرید. کار شما اینجا به اتمام رسیده! هیچ نیازی به علم دادهها نیست.
علوم داده زمانی جذاب میشود که شما مجبور باشید از مرز دادهها و اطلاعات عبور کنید؛ اما مواظب باشید که زیادهروی نکنید!
به طور طبیعی، زمانی که دادههایی که در دست دارید، همان دادههایی نباشند که نیاز دارید، بهتر است روش کارتان را تغییر دهید. شاید آنها تکهای از یک پازل خیلی بزرگتر باشند ( به عنوان مشتی از یک خروار ). شاید آنها پازل اشتباهی باشند، اما تنها منبعی هستند که در دست دارید ( مثل استفاده از گذشته برای پیشبینی آینده ).
- شما میتوانید از اطلاعات جزئی استفاده کنید و از این طریق مقدمات تصمیمگیریتان را با استنباط آماری پایه گذاری کنید، و کم کم اطلاعاتتان را با فرض تغییر اقداماتتان تکمیل کنید.
- شما میتوانید از اطلاعات جزئی استفاده کنید و هر فرضیهای را به فرضیهای پرمحتواتر ( اما هنوز هم ناقص و شخصی) تبدیل کنید. این همان مکتب بیزین ( Bayesian ) است.
- اطلاعات جزئی شما ممکن است شامل حقایق و اطلاعاتی در مورد حقیقت هم باشد، به این معنی که شما میتوانید از آنها در تصمیمات بر پایه حقیقت استفاده کنید ( رجوع شود به مطالب پیشتر گفته شده )
- میتوانید از اطلاعات جزئی استفاده کنید تا مشکلات اتوماسیون را حل کنید. با دیدن نحوه عملکرد سیستم، میتوانید برپایه مشاهدات خود، برای سیستم کدنویسی انجام دهید. این روش بهتری نسبت به برنامهنویسی سنتی است که در آن روش بدون اینکه اطلاعاتی در دست داشته باشند، انرژی زیادی برای فکر کردن به عملکرد سیستم صرف میکردند. این همان علم تجزیه و تحلیل است.
- شما میتوایند از این اطلاعات جزئی، یک راه حل خوب برای یک مشکل قابلحل اتوماسیون (خودکار سازی) ارائه دهید تا خودتان مجبور نباشید شخصا این مشکل را حل کنید. این همان یادگیری ماشینی و هوش مصنوعی است.
- شما میتوانید از اطلاعات جزئی استفاده کنید تا مسیر و روش خود را برای رویارویی با تصمیمات مهم آینده مشخص کنید. این همان علم تجزیه و تحلیل است.
- با استفاده از اطلاعات جزئی شما درک میکنید که با چه مشکلی روبهرو هستید ( رجوع شود به مطلاب بالا ) و توسعه اتوماسیون را با استفاده از تجزیه تحلیل پیشرفته سرعت میبخشید، برای مثال با ایجاد راههای جدید برای ترکیب اطلاعات بایکدیگر و ایجاد یک مدل جدید ( به اصطلاح همان “مهندسی ویژگیها” ) یا با روشهای جدید برای آزمایش در یک پروژه هوش مصنوعی.
- شما میتوانید از اطلاعات جزئی به صورت درهم استفاده کنید و تصمیمات بدون چارچوب بگیرید، اما آگاه باشید که زمانی که از اطلاعات سازماندهی نشده استفاده میکنید، کیفیت همیشه پایینتر خواهد بود، به این دلیل که چیزی که شما در حال حاضر میدانید، یک قدم شما را به چیزی که میخواهید بدانید نزدیکتر میکند.
برای همه این کاربردها، راهی برای ادغام اصول و سیستمهای جداگانه وجود دارد تا بتوان به سمت تصمیمگیری بهتر و بهینهتر حرکت کرد. تمام هوش تصمیمگیری در همین جمله خلاصه میشود! هوش تصمیمگیری مفاهیم مختلف و مربوط به تصمیمگیری را گرد هم میآورد و به مفهومی واحد و قدرتمند تبدیل میکند. به این صورت، این مفاهیم دست در دست هم میتوانند از محدودیتهایی که پیشتر در زمینه تحقیقاتی قبلی خود درگیر آن بودند، رها شوند و تولدی دوباره را تجربه کنند.
با سلام
اصل این مقاله در مورد تصمیم گیری هوشمندانه هست نه هوش تصمیم گیری
intelligent decision-making
تصمیم گیری هوشمندانه تا حد زیادی مهارتی اکتسابی هست بر خلاف هوشهای چندگانه که موروثی هستند
سلام و وقت بخیر
مقاله اصلی را https://towardsdatascience.com/introduction-to-decision-intelligence-5d147ddab767 مطالعه بفرمایید. به طور مشخص Decision Intelligence عنوان شده است.
با سلام و عرض ادب
بنظرم چون نویسنده متخصص هوش مصنوعی (شاخه ای از دانش کامپیوتر) داره به نقش داده کاوی و تجزیه تحلیل اونها توسط برنامه های کاربردی و نرم افزارها اشاره میکنه و اینکه داده کاوی، آنالیز و نگهداری داده ها میتونه بستر مناسبی برای تصمیم گیری هوشمندانه ایجاد کنه.
طبق گفته نویسنده هوش تصمیم گیری یک مفهوم جدید آکادمیک و فرآیندی که با استفاده از علوم کاربردی (نرم افزارها)، علوم اجتماعی و دانش مدیریت داده ها رو اقدام یا تصمیم تبدیل میکنه.