عمومی
چگونه میتوانیم از کتاب قدرت لحظهها (Power of Moments) در زندگی شخصی بهره ببریم؟
اگر بخواهیم کتاب «قدرت لحظهها» را در یک جمله خلاصه کنیم، این جمله باید “تعیین، لحظات زندگی ما را شکل میدهد” باشد تا ایده اصلی این کتاب را به بهترین شکل توضیح دهد. در کل کتاب قدرت لحظهها، پنج ایده بزرگ را در خود جای داده است:
- وقتی یک تجربه را به یاد میآوریم، تمایل داریم لحظات شاخص را به خاطر بسپاریم: قلههای موفقیت، چالشها و غیره.
- یک لحظه تعیین کننده یک تجربه کوتاه است که هم به یاد ماندنی و هم معنیدار میباشد.
- تعیین لحظات از یک یا چند عنصر زیر تشکیل میشود: ارتفاع نظر، بینش، غرور، ارتباطات.
- اگر در تلاش برای انتقال هستید، یک لحظه مشخص ایجاد کنید که یک مرز تقسیم بین شما و وضعیت جدید شما ایجاد کند.
- انتقال باید علامتگذاری شود، نقاط عطف بزرگداشته شوند و چالهها پر گردند.
خلاصه قدرت لحظهها
فصل ۱: تعریف لحظهها
موضوع اصلی کتاب قدرت لحظهها این مورد را پوشش میدهد که چرا برخی از تجربیات مختصر، میتوانند ما را به لرزه درآورند. ما را از جا بلند کنند، تغییر دهند و اینکه چگونه میتوانیم یاد بگیریم چنین لحظات خارق العادهای را در زندگی و کار خود ایجاد کنیم.
تحقیقات نشان داده است که با یادآوری یک تجربه، بیشتر اتفاقات را نادیده میگیریم و در عوض روی چند لحظه خاص تمرکز میکنیم. وقتی افراد یک تجربه را ارزیابی میکنند، تمایل دارند که بخش زیادی از آن را فراموش کنند یا نادیده بگیرند. در اصل با پدیدهای به نام “غفلت از مدت زمان” رو به رو هستیم. در عوض، به نظر میرسد که افراد تجربه خود را براساس دو لحظه اساسی ارزیابی میکنند:
- بهترین یا بدترین لحظه، معروف به “لحظات اوج”
- پایان یک اتفاق که روانشناسان آن را “قاعده اوج_پایان” مینامند.
آنچه قابل بحث نیست این است که وقتی تجربیات خود را ارزیابی میکنیم، احساسات دقیقه به دقیقه خود را به طور متوسط در نظر نمیگیریم. درعوض، ما تمایل داریم لحظات شاخص را به خاطر بسپاریم: قلههای موفقیت، چالشها و یا انتقالات از وضعیتی به وضعیت دیگر.
چهار عنصر اصلی
نویسندگان این کتاب (چیپ و دن هیث) در تحقیقات خود دریافتند که لحظههای قابل تعریف از یک یا چند عنصر از چهار عنصر زیر ایجاد میشوند:
- ترفیع درجه: افزایش جذابیت حسی، افزایش سهام، شکسته شدن خط ممتد مسیر ما
- بینش: بصیرت، درون بینی، سفر به سمت حقیقت
- غرور: دیگران را بشناسید. نقاط عطف را ضرب کنید. شجاعت را تمرین کنید.
- ارتباط: ایجاد معنای مشترک، تعمیق روابط. لحظهها را مهم کنید.
تعریف لحظهها حداقل دارای یکی از چهار عنصر فوق است، اما لازم نیست که این چهار عنصر را یکجا داشته باشد. البته گاهی برخی از لحظات قابل تعریف و قدرتمند شامل هر چهار عنصر هستند.
فصل ۲: تفکر در لحظهها
اگر در تلاش برای انتقال وضعیت هستید، یک لحظه مشخص ایجاد کنید که یک مرز تقسیم بین شما و وضعیت جدید شما ایجاد نماید. چالهها نقطه مقابل قلهها هستند. در اصل آنها لحظات تعیین کننده منفی در مسیر شما میباشند. (لحظات سختی یا درد یا اضطراب).
انتقال باید علامتگذاری شود، نقاط عطف بزرگداشته شوند و چالهها پر گردند. فراموش نکنید که سه موقعیت اصلی وجود دارند که لحظههای تعیین کننده و طبیعی را تشکیل میدهند:
- انتقالها
- نقاط عطف
- چاله
فصل ۳: قلهها را بسازید
در بسیاری از روابط با مشتری، لحظاتی که به احتمال زیاد به خاطر سپرده میشود، یا چاله هستند یا لحظات اوج. لحظات “غالبا فراموش شدنی” در بسیاری از کسب و کارها در واقع وضعیت مطلوبی را نشان میدهند. یعنی هیچ مشکلی پیش نیامده است. به آنچه انتظار داشتید رسیدید.
هنگام ایجاد یک تجربه مشتری به یاد ماندنی، ابتدا باید چالهها را پر کنید. این مسئله، به نوبه خود، شما را وادار میکند تا روی مرحله دوم تمرکز کنید: ایجاد لحظاتی که تجربه را “گاها قابل توجه” کند.
چالهها را پر کنید، سپس قلهها را بسازید.
بسیاری از رهبران کسب و کار هرگز در مرحله دوم قرار نمیگیرند. در عوض، آنها که چالههای عمیق را برای خدمت به خود پر کردهاند، در ادامه راه برای هموار کردن مسیر، با مشکلات جزئی دست و پنجه نرم میکنند. زمان خود را برای به دست آوردن یک سرویس بدون شکایت هدر ندهید بلکه سعی کنید با داشتن یک تیم فوق العاده، تجربه خوبی برای مشتری رقم بزنید.
این سه مورد را فراموش نکنید:
برای بهبود بخشیدن تجربیات لحظهای مشتری، سه کار انجام دهید:
- جذابیت حسی را افزایش دهید.
- سهام را بالا ببرید (مانند حس رقابت، بازی، اجرا، ضرب الاجل، تعهد عمومی).
- خط ممتد و همیشگی کار را بشکنید (این مهم به معنای نقض انتظارات در مورد یک تجربه معمولی است).
یک تشخیص ساده برای ارزیابی اینکه آیا از حد معمول فراتر رفتهاید، این است که مردم احساس میکنند باید دوربین خود را بیرون بیاورند و یا کسب و کار شما عکس یادگاری بگیرند. غریزه ما برای گرفتن تجربیات لحظهای میگوید: من میخواهم این را به یاد بیاورم. این یک لحظه یک لحظه ترفیع یافته است.
فصل ۴: شکستن اسکریپتها
شکستن اسکریپت یا خارج شدن از راه معمولی، به معنای نادیده گرفتن انتظارات عادی مردم از چگونگی بروز یک تجربه است. برای شکستن اسکریپت اصلی کار، ابتدا باید آن را درک کنیم. برای نمونه، مطالعه بررسی هتل در TripAdvisor نشان داد، هنگامی که مهمانان “یک سورپرایز لذت بخش” را تجربه کردند، ۹۴٪ از آنها به صورت حیرتآوری، تمایل بی قید و شرط خود را برای توصیه هتل به دیگران، اعلام کردند. در حالی که تنها ۶۰٪ مهمانان از خدمات هتل “بسیار راضی” بودند.
توجه داشت باشید که این شکستها باید به صورت تصادفی باشند تا مشتری به حضور همیشگی سورپرایزهای شما عادت نکند. به طور مثال کارمندان Pret A Manger مجاز هستند هر هفته تعداد مشخصی نوشیدنی گرم و مواد غذایی به مشتریان بدهند.
در نهایت یاد بگیرید اسکریپتهای خود را بشناسید. با آنها بازی کنید. شاید گاهی لازم باشد آنها را مختل کنید. لحظههای مرتفع شده، تجربههایی هستند که بالاتر از روال معمول میروند. آنها باعث میشوند احساس درگیری، شادی، حیرت و انگیزه داشته باشیم.
فصل ۵: سفر به سمت حقیقت
هنگامی که به یک باره به چیزی پی میبرید، شاید با دو حالت رو به رو شوید. یکی وضعیتی است که دیگر ادامه دادن آنرا نمیخواهید و دیگری تفکر یا وضعیتی است که از نظر احتیاطی انجام آن را صحیح میدانید. شما به حقیقت خود نزدیک شدهاید. این یک لحظه تعیین کننده است که میتواند نحوه مشاهده جهان شما را تغییر دهد.
فصل ۶: کشش برای داشتن بصیرت
تحقیقات نشان میدهد که تأمل یا نشخوار کردن افکار و احساسات ما، راهی ناکارآمد برای دستیابی به درک واقعی از مسائل است. این میان مطالعه رفتار خودمان، مثمر ثمر خواهد بود. این عمل است که بیشتر اوقات منجر به بینش میشود نه بینش به عمل.
لحظههای بصیرت تحقق و تحولاتی را به نمایش میگذراند. آنها نیازی به سرزندگی ندارند. برای ارائه لحظاتی از بینش برای دیگران، میتوانیم آنها را به سمت “گشت و گذار در حقیقت” سوق دهیم، که به معنای جرقه تحقق بخشیدن به یک مشکل بزرگ احساسی است. اصل مهم، کشش به سمت موفقیت نیست، بلکه یادگیری است.
فصل ۷: دیگران را بشناسید
از بین تمام راههایی که میتوانیم برای دیگران لحظههای غرورآفرین ایجاد کنیم، سادهترین راه ارائه شناخت به آنهاست. در طول یک مطالعه که ۴۶ سال طول کشید، هر بار فقط یک عامل در میان دو محرک اصلی برای انگیزه بخشیدن به افراد، ذکر شد: “قدردانی کامل از کار انجام شده”.
محققان دریافتهاند که اگر شکرگذاری و قدردانی کنید، پس از آن احساس شادی میکنید. در واقع، این مسئله یکی از برجستهترین مفاهیمی است که در هر گونه مداخله مثبت روانشناسی دیده میشود. این مهم را در مورد سازمان خود چگونه ارزیابی میکنید؟ تا به حال در ارتباط با کارمندان خود از این جمله استفاده کردهاید: “من دیدم که تو چطور مسئله را حل کردی و سپاسگذارم”.
فصل ۸: نقاط عطف را مشخص کنید
برای شناسایی نقاط عطف، از خود بپرسید: انگیزه شما چیست؟ چه چیزی ارزش این را دارد که چند هفته یا چند ماه روی آن کار کنید؟ چه دستاوردی پنهانی در کار شما وجود دارد که ارزش جشن گرفتن داشته باشد؟
علامت زدن یک نقطه عطف، باعث افتخار است. همچنین باید آن را جشن گرفت. فراموش نکنید که نقاط عطف، همراه با چالهها و انتقالها، سه لحظه تعیین کننده طبیعی هستند که شایسته توجه بیشتر خواهند بود. تمایل به رسیدن به نقاط عطف، یک تلاش نهایی و هماهنگ شده در وجود ماست.
فصل ۹: شجاعت را تمرین کنید
این جمله از کتاب را همیشه با خاطر بسپارید: “مدیریت ترس، قسمت مهمی از شجاعت است”. پیتر گولویتزر، روانشناس معروف، روش تأثیرگذاری این پیش بارگیری بر رفتار ما را بررسی کرده است. تحقیقات او نشان میدهد که وقتی افراد تعهدات ذهنی قبلی را اتخاذ میکنند – اگر X اتفاق بیفتد، من Y را انجام خواهم داد – به طور اساسی بیشتر از افرادی که فاقد آن برنامههای ذهنی هستند، در حمایت از اهداف خود دست به عمل میزنند.
رسیدن به شجاعت سخت است، اما وقتی تمرین میکنید، راحتتر خواهد بود و وقتی در راه خود ایستادگی کنید، دیگران نیز به شما خواهند پیوست. لحظههای غرور آفرین، یادآور دستاوردهای مردم است. سه اصل عملی وجود دارد که میتوانیم برای ایجاد لحظههائی از این قبیل استفاده کنیم:
- دیگران را بشناسیم.
- نقاط عطف معنادار را مشخص کنید.
- شجاعت را تمرین کنید.
ما در شناخت همه چیز، به طرز چشمگیری کم سرمایهگذاری میکنیم. معمولا تشخیص با یک گسستگی مشخص میشود: یک سرمایهگذاری اندک روی تلاش، پاداش زیادی را برای عمل کننده به ارمغان خواهد آورد. برای ایجاد لحظات افتخار برای خود، باید نقاط عطف معنادار را چند برابر کنیم. یک سفر طولانی را از نو طراحی کنیم تا “خطوط پایان” زیادی داشته باشد.
فصل ۱۰: ایجاد معنای مشترک
برای گروهها، لحظههای قابل تعریف هنگامی بوجود میآیند که ما معنای مشترک ایجاد میکنیم؛ در اصل برجسته کردن ماموریتی که ما را به هم پیوند میدهد و از اختلافات ما کم میکند. ما ساخته شدهایم تا احساس اتحاد کنیم. برای نمونه، محقق رابرت پرووین، دریافت که خنده در محیطهای اجتماعی ۳۰ برابر بیشتر از محیطهای خصوصی بر روحیه ما تاثیر دارد. اگر میخواهید در گروهی مانند سیمان پیوند بخورید، یک کار واقعا پر تقاضا را بر عهده بگیرید که کاملا معنیدار است. همه تیم آن را تا آخر عمر به یاد خواهند داشت.
برای ایجاد لحظات اتصال، میتوانیم مردم را برای یک لحظه همگامسازی دور هم جمع کنیم. ما میتوانیم آنها را به مشارکت در یک مبارزه هدفمند دعوت کنیم. استراتژی نهایی، متصل کردن آنها به وضعیت بزرگتر است. هدف این کار به این معنا تعریف میشود که شما به دیگران کمک میکنید، معنای وسیعتری از کار شما را درک کنند.
افرادی که علاقه زیادی به شغل خود داشتند – که از کار خود هیجان بالایی را ابراز میکردند – اگر فاقد احساس انگیزه و هدف باشند، باز هم عملکرد ضعیفی دارند. وقتی نوبت به اجرا میرسد، هدف بر شور و اشتیاق غلبه میکند.
بعضی اوقات مفید است که مدام بپرسید، “چرا؟” دلیل کاری که انجام میدهید چیست؟ ممکن است چندین “چرا” طول بکشد تا به معنا برسید. میدانید وقتی به مشارکت رسیدید کارتان تمام شد. وقتی سهم نهایی خود را درک کنید، به شما امکان میدهد از لیست کارها پیشی بگیرید.
فصل ۱۱: تعمیق روابط
وقتی درک کنیم که شرکای ما به ما پاسخ میدهند، روابطمان قویتر میشوند. پاسخگویی شامل سه چیز است:
- درک: همسرم میداند که چگونه خودم را میبینم و برایم مهم است.
- اعتبارسنجی: شریک زندگی من به آنچه هستم و به آنچه میخواهم باشم، احترام میگذارد.
- مراقبت: شریک زندگی من گامهای فعال و حمایتی را برای کمک به من در تأمین نیازهایم برمیدارد.
در راستای تعمق در روابط، سازمان گالوپ مجموعه سوالاتی را برای ارزیابی رضایت کارکنان از شغل خود، ایجاد کرده است. آنها کشف کردند که شش سوال آشکار به شرح زیر است:
- آیا میدانم در محل کار از من چه انتظاری میرود؟
- آیا من مواد و تجهیزات لازم برای انجام صحیح کار خود را دارم؟
- آیا این فرصت را دارم که هر روز بهترین کارها را انجام دهم؟
- در هفت روز گذشته، آیا به دلیل کار خوب، تقدیر و تشکر دیدهام؟
- آیا به نظر میرسد سرپرست بخش، به من، به عنوان یک شخص کاربلد، اهمیت میدهد؟
- آیا شخصی در کار وجود دارد که پیشرفت من را تشویق کند؟
لحظهها و پیوندها
لحظهها، ارتباط ما را با دیگران پیوند میدهد. ما احساس گرما، وحدت، همدلی و اعتبارسنجی میکنیم. برای ایجاد لحظات اتصال برای گروهها، باید معنای مشترک ایجاد کنیم. این را میتوان با سه استراتژی به دست آورد:
- ایجاد یک لحظه همگام سازی شده
- دعوت به مبارزه مشترک
- اتصال به معنا
اعضای گروه وقتی با هم درگیر میشوند، به پیوند میخورند. وقتی به آنها استقلال در کار داده شود و مأموریت آنها معنیدار باشد، حتما استقبال میکنند. در نهایت “اتصال به معنا” افراد را دوباره با هدف تلاش مجدد، به هم متصل میکند.
چیپ و دن هیث با هدف قرار دادن یک لحظه خاص، خوانندگان را تشویق میکنند تا از ایدههای موجود در کتاب استفاده نمایند: با پرسیدن اینکه برای بالا بردن آن، یا ایجاد جرقه بینش یا ایجاد ارتباط، میتوان آن را به یک لحظه تعیینکننده تبدیل کرد؟
آنها همچنین ابزارهایی را برای کمک به خوانندگان در ایجاد آن لحظات ارائه میدهند. منابع زیر در وب سایت The Power of Moments گنجانده شده است:
- نمای کلی یک صفحهای
- راهنمای باشگاه کتاب
- لیست کتابهای توصیهشده برای خواندن بیشتر
- داستانهای بیشتر: قدرت لحظهها برای دوستان و خانواده
- پادکستها
نتیجه سخن
کتاب در فصل آخر (فصل ۱۲) با عنوان “مهم ساختن لحظهها” نویسنده پنج توصیه مهم را به مخاطب خود هدیه میدهد: به دنبال قلههای کوچک باشید. روابط را گرامی داشته و به دیگران احترام بگذارید. قدرت خود را تصدیق کنید. امکانات جدید را شناسایی کنید و به دنبال بصیرت معنوی باشید.