تحلیل کسب و کارمدیریت فرایندهای کسب و کار
تفاوت بین قوانین و تصمیمهای کسب و کار (Business Rules vs. Business Decisions)
اجازه دهید بحث را با گفتن اینکه یک قانون کسب و کار (Business Rules) بسیار ریزتر از یک تصمیم کسب و کار (Business Decisions) است، شروع کنیم و اینکه هر دوی اینها هرگز نباید گیجکننده باشند.
قانون تجاری، تصمیم تجاری نیست
درست است که بگوئیم هدف نهایی هر دوی تصمیمات تجاری و قوانین تجاری، برای کمک کردن به کسب وکار است تا به تصمیمی برسند که او را قادر میکند تا کارآمدتر و موثرتر و همچنین در برخی از موارد سودآورتر اجرا شوند. مفهوم اصلی سیستمهای مدیریت قوانین تجاری، کاربران نهایی را قادر میسازد تا یک فرایند پیوسته و سرتاسری (end-to-end process) را بدون نیاز به مشارکت IT در هر گام از مسیر بسازنند و مدل کنند. همینطور، یک قانون تجاری به عنوان یک نقطه در فرایند مفصل پیادهسازی، بررسی محدودیتها و مدیریت داده تعریف شده است. این موضوع، هرگز برای یک تصمیم تجاری که به طور موثر نقطه پایانی کل تراکنش است، اشتباه گرفته نمیشود.
برخلاف قانون تجاری که شبیه یک دنده در یک چرخ بسیار بزرگ است؛ تصمیم تجاری، چیزی است که در نگاه اجمالی به ظاهر توسط یک متخصص موضوع درک میشود. اغلب اوقات، تصمیم تجاری نیز قادر به شناخت و رسیدگی به استثنائات مربوط به قوانین تجاری است تا روی تصمیم نهایی به دقت کار شود.
برای مثال، یک خط مشی ممکن است به صورت مجموعهای از قوانین تجاری نمایش داده شود، اما اگر این قوانین به صورت دنبالهای از تصمیمهای تجاری مدل شوند، ممکن است بهتر باشد. در چنین مواردی، برای مثال، یک تصمیم تجاری با توجه به تایید شدن یا نشدن وام مشتری بر اساس خط مشی سازمانی تشکیل خواهد شد که ممکن است نتیجه اجرای تعداد زیادی از قوانین تجاری باشد.
همانطور که تصمیمهای تجاری درسطوح مختلف انتزاع وجود دارد، آنها ممکن است وابسته به سلسله مراتب پیچیده و جریان پیوسته قوانین تجاری باشند که در نهایت روی آن تصمیم، به دقت کار میشود. بنابراین، هر ورودی به تصمیم تجاری ظاهرا توسط کل شبکه وابستگیها پشتیبانی میشود تا به کمک نتایج قوانین تجاری، به دقت روی آن کار شود.
سنجش کارایی
برخلاف تصمیمهای تجاری، معمولا قوانین تجاری به دلیل کارایی آنها سنجیده نمیشوند. به ندرت، شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI) منتسب به یک قانون تجاری وجود دارد. در یک فرایند شامل هزاران قانون، این موضوع ممکن است یک تمرین بیهوده باشد. ترجیحا، قوانین تجاری و اثرات آنها باید توسط متخصصان موضوع که نتایج مورد نظر را بر اساس تصمیمهای تجاری تشخیص میدهند، شناخته و مدل شوند. درست است بگوئیم که تصمیمهای تجاری نتیجه قابل ملاحظهای را ارائه میدهند و مرتبط با فرایندهای تجاری هستند، مخصوصا زمانیکه وارد سطوح خدماتی میشود. این همان جایی است که معمولا KPI ها وارد بازی میشوند.
حقیقت این است که برخلاف یک قانون تجاری که به سادگی یک بخش از چیزی است که اغلب یک مجموعه قوانین سرتاسر بزرگ برای تاثیرگذاری روی نتیجهی یک موضوع ویژه طراحی شده است، یک تصمیم تجاری بر اساس منطق پشتیبانی برای دستیابی به نتیجه قابل سنجش و عملیاتی است که بخشی از فرایند تجاری شناسایی شده است. به عبارت دیگر، تصمیم تجاری ماهیت بسیار پیچیدهتری نسبت به یک قانون تجاری دارد. حرف آخر این است که تصمیم تجاری، یک نتیجه منطقی و قابل سنجش است که مستقیم تراکنشهای تجاری روزانه را تحت تاثیر قرار میدهد، درحالیکه یک قانون تجاری این گونه نیست.