استراتژی
مرور یک تجربه: چطور اهداف و نتایج کلیدی (OKR) را پیادهسازی کردیم؟
درباره نویسنده
تام جیمز کارتر (Thom James Carter) در یکی از مقالاتش در سایت Process Street از تجربیات خود و تیم فعالش برای ما میگوید. او با تشکیل یک گروه جاهطلب و دور اندیش توانسته است به خوبی اهداف و نتایج کلیدی (OKR) مناسب با کسب و کار خود را پیدا کرده و آن را با ما به اشتراک بگذارد.
کارتر میگوید:
ما یک گروه جاهطلبانه در Process Street هستیم. از نظر کمّی، ما بیش از ۱۰۰۰ پست وبلاگ در سایت خودمان، بیش از ۳۰۰ پست وبلاگ خارج از سایت، ۵ کتاب الکترونیکی بزرگ را نوشتیم و در بسیاری از وبینارهای خارجی شرکت کردیم. همچنین بسیاری از پادکستها را برای پیشبرد کار خود، ایجاد کردیم. این فقط تلاش تیم بازاریابی محتوای ماست.
اگر بخواهم درباره دستاوردهای خارقالعاده بخشهای دیگر – از مهندسی تا فروش، محصول تا موفقیت مشتری – بحث کنم، این بحث تمام روز ادامه خواهد داشت. علی رغم موفقیتهای گسترده شرکت، در سال ۲۰۲۰ میدانستیم که میتوانیم خود را بیشتر تحت فشار قرار دهیم (به خصوص با توجه به تزریق پول نقد ۱۲ میلیون دلاری از طرف سرمایه گذارانمان Accel ،Salesforce و دیگران) به طور طبیعی، ما اهداف بلندپروازانه و چشمانداز خود را ایجاد کردیم.
این مهم بدان معنی بود که:
ما به جای اینکه فقط با شاخص کلیدی عملکرد (KPI) کار کنیم، OKRها را نیز با کار خود، تلفیق کردیم و میتوانم با اطمینان بگویم که انتخاب این ابزار به نفع ما بود. در حقیقت، ما از زمان استقرار OKRها بهترین عملکردها را داشتهایم.
به همین دلیل است که، میخواهم همه آنچه را که ما از استقرار داخلی OKRها در فرآیند کار خود یاد گرفتهایم، برای شما بازگو کنم. به طور خاص، من یک مرور سریع در مورد OKRها به شما ارائه میدهم، سپس روش کار خود را برای پیادهسازی OKRها با جزئیات مرور کرده و تجربیات خود از عادت به OKRها را بررسی خواهیم کرد. علاوه بر اینها، ارائه ۵ نکته آزمایش شده را بازگو میکنیم برای استقرار OKRها در شرکت شما، لازم هستند.
OKRs: رفع یک مشکل بزرگ
” OKR” مخفف عبارت Objectives and Key Results به معنای اهداف و نتایج کلیدی است. به ما کمک میکند تا بدانیم که چگونه اهداف سازمان خود را برآورده کرده و با استفاده از OKR به تیم خود الهام دهیم.
به بیان دیگر، این یک روش تعیین هدف است که در آن افراد یا تیمها اهداف بلند پروازانهای را تعیین میکنند تا در یک بازه زمانی خاص “معمولا در یک دوره سه ماهه” محقق شوند. اینکه آیا هدف مشخص، محقق شده است یا نه، با نتایج کلیدی سنجیده میشود.
همانطور که OKR به عنوان یک روش تعیین هدف به یک کلیت اشاره دارد، همچنین میتواند به یک هدف خاص نیز، اشاره کند. یک OKR خوب (همانند یک هدف خاص) موردی است که میتواند به طور کمی اندازهگیری شود. به این معنی که پس از تعیین، هیچ وقت، هیچ مشاجره و بحثی درباره آن وجود نخواهد داشت تا وقتی که به یک چهارم پایانی کار میرسیم و وقت آن است که تیم دور هم جمع شود و در مورد روند فعالیت و اتمام پروژه، تأمل کنید. اینجاست که مشخص میشود، OKR برآورده شده است یا نه.
دو قسمت اصلی در OKR
برای تجزیه و تحلیل بیشتر در مورد تعریف OKR، اجازه دهید به ترتیب به قسمت اهداف و نتایج کلیدی آن نگاهی بیندازیم. برای سهولت این کار، من نقل قولی از رایان پنچادسارام و سام پرینس، در What Matters را در نظر میگیرم:
اهداف در OKR
“یک هدف صرفا همان چیزی است که باید محقق شود، نه بیشتر و نه کمتر. با این تعریف، اهداف قابل توجه، ملموس، عمل محور و (در حالت ایدهآل) الهامبخش هستند.
نتایج کلیدی در OKR
نتایج کلیدی محک و نظارت بر چگونگی رسیدن به هدف است. KRهای موثر خاص و محدود به زمان، پرخاشگرانه اما واقعبینانه هستند. بیشتر از همه، آنها قابل اندازهگیری و قابل تأیید خواهند بود. شما یا شرایط نتیجه اصلی را برآورده میکنید یا نمیکنید. هیچ منطقه خاکستری وجود ندارد، هیچ جای شک و تردید وجود ندارد. در پایان دوره تعیین شده، به طور معمول یک چهارم کار، ما یک بررسی منظم انجام میدهیم و اینکه نتایج کلیدی تا چه حدی اهداف ما را را برآورده است، درجهبندی میکنیم”.
کلمات کلیدی برای فهم این نقل قول “ملموس”، “الهام بخش”، “خاص” و “تهاجمی در عین حال واقعگرایانه” هستند.
یک مثال از OKR
به مسابقات المپیک فکر کنید. رویدادی ورزشی که بهترین ورزشکاران جهان در آن شرکت میکنند. مربیان ورزشکاران هر روز آنها را سخت تمرین میدهند تا بتوانند به آن مدالهای طلا دست یابند و اهدافشان را برآورده کنند. با این حال، آنها هرگز به اوج خود نرسیدهاند و به خود و شانس خود برای تأمین مدال طلا، صدمه میزنند. برای اینکه ورزشکاران آرام باشند ، مربیان، آنها را به سمت روشهای سالم سوق میدهند. تنظیم OKRها در یک زمینه کاملا مشابه این امر است.
OKR در مقابل KPI: تفاوت چیست؟
- OKR یک هدف بلندپروازانه و تعیین شده است.
- KPI معیار عملکردی است که نحوه انجام فعالیت، فرآیند یا پروژه را ارزیابی میکند.
با این حال، KPI بیشتر در مورد نشان دادن خروجی اقدامات، فرایندها و پروژههایی است که از قبل انجام شدهاند. در همین حال، OKRها هدف خاصی را که تیم باید پشت سر آن قرار بگیرد، مشخص میکنند و سپس تلاش خود را برای دستیابی به آن متمرکز مینمایند.
این تعریف بسیار ظریف است، اما آنها در واقع متفاوت هستند. یک کسب و کار معمولا از KPI و OKR استفاده میکند. زیرا که با در نظر گرفتن این دو مسئله مهم است که چشمانداز یک سازمان مشخص میشود.
نتیجه سخن
در متن پیش رو به بررسی یک تجربه پرداختیم. تام جیمز کارتر در متن یکی از مقالاتش این مسئله را به مخاطبان در میان گذاشت که چطور اهداف و نتایج کلیدی را در فعالیتهای تیم خود پیادهسازی کرده است. او با تکیه بر مشورت گرفتن از مدیران تیم و تمرکز بر سوالات اصلی، به نتایج قابل توجهی دست پیدا کرده است.