رهبریمدیریت منابع انسانی
بیشتر پزشکان آموزش مدیریتی ندیدهاند: راهکار اساتید هاروارد برای آموزش مهارتهای مدیریتی به پزشکان
درباره نویسنده
- تمرکز اصلی این مقاله روی ارائه مدلی برای پرورش مهارتهای مدیریتی است. در این مقاله ضمن تشریح مدل، راهکارهای افزایش مهارتهای مدیران و برنامههای تحقق این امر مطرح و بحث میگردد.
چند مطالعه علمی نشان دادهاند که دکترها خواستار هدایت شدن توسط دیگر دکترها هستند، آنها به رهبران پزشک در زمینه تصمیم گیری درست درباره مراقبتهای بهداشتی و ایجاد تعادل در کیفیت آن اعتماد دارند. چه درست باشد و چه نه، آنها معتقدند که برای رهبرانی بدون مهارت پزشکی مشکل است تا متوجه شوند که کاهش هزینه بر کیفیت مراقبت تاثیر میگذارد.
هنوز اکثر دکترها در ایالت متحده دوره مهارتهای مدیریتی را در مدرسه پزشکی نگذراندهاند؛ و آنها در طول شغلشان برای توسعه مهارتهایی هم چون چگونگی تخصیص منابع بلند و کوتاهمدت، چگونگی ارزیابی عملکرد، و یا چگونگی اداره مناقشات و تعارضات آموزش میبینند.
راهی شناخته شده برای سرعت بخشیدن به پزشکها، این است که آنها را در نقشهای مدیریتی ترفیع دهیم و آنها را مدیران کسب و کاری تیم کنیم. اما این رویکرد، که از آن به عنوان «مدل شماره دو یا ثانویه» یاد میشود، به دلایلی که بر میشماریم، یک راهحل بهینه بلندمدت نیست. در عوض ما رویکرد متفاوتی را پیشنهاد میدهیم. یک مسیر حرفهای را برای پزشکهای جوان به وجود آورید و لذا دکترها قادر خواهند شد سازمانهایی بزرگ از خدمات پزشکی را رهبری کنند.
مدل شماره دو و محدودیتهایش
آنچه که در مدل شماره دو اتفاق میافتد آن است که پزشکان ارشد با مدیران کسب و کاری جفت میشوند، چه به عنوان نایب رئیس و چه کسی که گزارشی را به دیگری ارائه میدهد، تا بتوانند یک واحد، حوزه، و بخش را در سازمان اداره کنند (همانند مراقبتهای بحرانی در بیمارستان، کلینیکهای توانبخشی، کارهای پزشکی، و مراکز مراقبتهای فوری). بعضی کسب و کارهای مربوط به مراقبتهای بهداشتی، از ساختارهای مدیریتی دوگانه و ثانوی استفاده میکنند – یک نفر برای نظارت بر نهاد کلینیکی، و دیگری برای نظارت بر عملیات و کسب و کاری که از نهاد کلینیک حمایت میکند. توجه به این نکته مهم است که در تمام موارد، این سازمانها به یک مسئول ارشد پزشکی (CMO) نیاز دارند که به تنهایی بر عملیات پزشکی تمرکز کند، و کسی که بر کیفیت، برآورده شده آن و دیگر جوانب کلیدی مراقبت نظارت کند. CMO نباید بخشی از مدل ثانوی باشد.
مدل ثانوی نحوه عملکرد جمعی رهبران عملیاتی و پزشکی را بهبود میدهد و این نتایج خوبی را در تعدادی از سازمانها، ازجمله کلینیک مایو (دو رهبر تا سال ۲۰۱۵ کار اصلی را بین هم تقسیم کردند)، گروه پزشکی سیگنا، و بیمارستان بنیادی کارله، در پی داشته است.
با این حال، ثانویها میتوانند ناکارآمدی و هم چنین تکثیر منابع را به وجود آورند (نیازی به ذکر حقوقهای بیشتر از حد لازم نیست) و باعث ایجاد تاخیر در تصمیمگیری میشوند. این مدل هم چنین باعث ایجاد سردرگمی درباره نقشها و درگیری جدی میشود؛ ما دیدهایم که جنگی شدید بین رهبرانی با اولویتهای متفاوت، که اغلب مناقشاتی در حوزه مدیریتی خود را برطرف میکنند، صورت گرفته است.
نهایتا، این مدل آن قدر پیش نمیرود که دکترها را برای تبدیل شدن به رهبران سازمانی آماده کند. پزشکها نیاز نیست که درک عمیقی از کسب و کار داشته باشند و مهارتهای مالی، عملیاتی و مدیریتی را به دست آورند.
در محیطی با فشارهای شدید مالی، ما معتقدیم که برای یک سازمان مراقبت پزشکی بهتر است که دارای یک رهبر پزشک با کارآمدی بالا باشند که کسب و کار را بگرداند و مسئولیتهای مدیریتی و پزشکی را به جای اینکه نقش خود را دو شاخه کند بر عهده بگیرد تا از نظر اقتصادی در بلند مدت پایدار باقی بماند. دو دلیل وجود دارد: یکی از آنها این است که نیاز نیست به دو رهبر حقوق دهید تا آن کاری را که یک نفر میتواند با قابلیت بالا انجام دهد را انجام دهند. دومین دلیل این است که روحیه آنها نیز تقویت میشود.
اما بدین منظور، سازمانها نیاز به یک کادر رهبران پزشکی دارند که به عهدهگیری نقشهای مدیریتی علاقهمند باشند و دارای مهارتهای کسب و کاری لازم برای رهبری کارآمد باشند.
مدل مهارتهای رهبری پزشکان
بر اساس کار با چندین سازمان مراقبت پزشکی، ما مدل توسعه یافته رهبری رم چاران و همکارانش را اتخاذ کردیم که مسیری برای پزشکان تعیین کنیم.
این مدل، پزشکان را به ۵ سطح رهبری سوق میدهد؛ که هرکدام آنها را ممکن میسازد که مسئولیت بزرگ تری را بر عهده بگیرند و تجربه و مهارت لازم برای موفقیت در سطح بعدی را به دست آورند. در طول زمان، آنها ظرفیتی را توسعه دادند که به نهاد پزشکی و دیدگاهی جامعتر از نیازهای سازمان منجر میشود.
هر سطح تمرکزی خاص و مجموعهای از مهارتها را دخیل میکند. در ادامه این مقاله، مدل را بررسی مینماییم.