استیو جابز مدرک کارشناسی ارشد نداشت و مهندس هم نبود، اما در بازاریابی عالی عمل میکرد. این مهارتهای بازاریابی، شرکت اپل را در رتبه اول قرار داده و آن را از ورشکستگی نجات داد.
بازاریابی اپل به معیاری برای سایر شرکتهایی تبدیل شده است که میخواهند به رتبههای مشابه و درآمد برسند. چه شما یک آژانس بازاریابی محتوا در سطح بالا هستید یا یک محصول SaaS (نرمافزار به عنوان خدمات) تولید میکنید، میتوانید درسهای زیادی از استراتژی بازاریابی اپل بگیرید. با ما تا پایان این مقاله همراه باشید تا ۱۵ مورد از این درسها را بررسی کنیم.
۱- سازگاری سادهتر از آن است که فکر میکنید.
در صنعتی که همه به زبان “کمپین کاملاً یکپارچه” صحبت میکنند، به راحتی میتوان فراموش کرد که سازگاری واقعاً به چه معناست. همه ما قصد داریم آن را داشته باشیم، اما آیا واقعاً از راههای ملموس و آشکار در تمام کانالهای خود به این امر دست یافتهایم؟
اپل این کار را از طریق سادگی انجام میدهد. به عنوان مثال، هنگام عرضه محصول جدید، اپل اغلب فقط در چند کانال متعلق به خود یک عنوان ساده را به اشتراک میگذارد. نتیجه این است که اپل نه تنها در کانالهای خود، بلکه از طریق بسیاری از پیکاپهای روابط عمومی (PR Pickup) به پیامی سازگار دست مییابد.
۲- داستان خود را بازگو کنید.
در حالی که جذابیت و کاریزمای استیو جابز افسانهای است، موفقیت شرکت کاملاً به شخصیت رهبر آن بستگی ندارد. موفقیت واقعی نحوه برقراری ارتباط جابز از طریق توانایی او در بیان داستان بود.
بازاریابی قصهگویی (Storytelling Marketing) یک ابزار قدرتمند است که محصولات را به گونهای به مردم متصل میکند که برای همه طبیعی به نظر برسد.
۳- از تعلیق استفاده کنید.
رونمایی مشهور آیفون در سال ۲۰۰۷، نمونهای باورنکردنی از نحوه استفاده اپل از قصهگویی و تعلیق بود که نه تنها باعث جلب توجه شد، بلکه در واقع موجی از طرفداران پرشور را ایجاد کرد.
اپل میدانست که محصولی پیشگامانه تولید کرده است، اما به جای معرفی در مورد رونمایی از محصول، آنها داستان تعلیقی را به وجود آوردند که مردم را از جایی که بودند، به جایی که ما در حال حاضر هستیم و در آینده خواهیم بود، منتقل کرد.
۴- به اصل “چهار P” توجه کنید.
در حالی که بسیاری از ما به محض فارغالتحصیلی کتابهای بازاریابی خود را کنار میگذاریم، اپل نمونه بارزی از چرایی و چگونگی ترکیب «چهار P» است که هنوز یک اصل فوقالعاده مهم در بازاریابی میباشد.
تأکید اپل همواره بر روی محصول (Product) و پس از آن تبلیغات (Promotion)، جایگاهیابی (Placement) و قیمت (Price) بوده است. آنها درک میکنند که برای دستیابی به سایر موارد موجود در این لیست (تعلیق، فندوم، یک برند درخشان) باید محصول باکیفیتی وجود داشته باشد که مردم بتوانند از آن استفاده کنند.
۵- سادگی را حفظ کنید.
خریداران و مشتریان احتمالی نیازی به کمپین بازاریابی پیچیدهای ندارند که آنها را غرق در اطلاعات کند. اپل این مفهوم را زود درک کرد و مطمئن شد که رویکرد بازاریابی آن تا حد ممکن ساده است. آنها لیست ویژگیهای محصول، قیمت، صداهای اضافی و جلوههای ویژه را برداشتند.
در رویکرد بازاریابی اپل، معمولاً هیچ اطلاعاتی در مورد مکان و نحوه خرید محصولات آنها وجود ندارد. در عوض، تبلیغات و سایر پیامهای بازاریابی بسیار ساده هستند؛ معمولاً محصول را نشان داده و اجازه میدهند تبلیغ خود به خود صحبت کند. سر و صداها را حذف کنید، محتوا را به حداقل برسانید و گرافیک سادهای را که نشاندهنده پیام شما باشد، نمایش دهید.
جمعبندی
یکی از سریعترین راهها برای دستیابی به هر هدفی، الگوبرداری از کسانی است که قبلاً به همان هدف رسیدهاند.
اپل، اپ استور و فروشگاههای خردهفروشی آن الگویی برای هر برند هوشمند و مدرن است که میخواهد پایگاهی از طرفداران دوآتشه و مشتریان فوقالعاده وفادار ایجاد کند که برند را به دوستان و خانواده خود توصیه نمایند.
اما هدف این نیست که از اپل تقلید کنیم. در عوض، باید بررسی کنید که اپل یا هر کسب و کار موفق دیگری چه کاری را خوب انجام میدهد و سپس راههای خلاقانهای برای انجام آن در کسب و کار خود بیابید. همیشه ترکیب بازاریابی را با برند خود مطابقت دهید.