عمومی
درسهای کلیدی برای کسب و کار از سریال Money Heist
هرکسی برای اهداف خاصی یک برنامه تلویزیونی را تماشا میکند. برخی برای سرگرمی این کار را انجام میدهند، برخی برای از بین بردن غم و اندوه خود و برخی برای درسی که فیلم به همراه دارد آن را تماشا میکنند.
فیلمها صحبت میکنند و اگر ذهن خود را برای یادگیری ایدههای جدیدی که آنها ارائه میدهند باز نگه دارید، مطمئناً اطلاعات مناسبی را پیدا خواهید کرد که برای بهبود زندگی نیاز دارید. سریال کمدی-تراژدی و درام Money Heist (به اسپانیایی La Casa De Papel) که چهار فصل دارد و از شبکه نتفلیکس پخش میشود، مورد استقبال جهانیان قرار گرفته است. این سریال با برنامهریزی و ایدههای جالبی که ارائه میدهد، توجه هر بینندهای را به خود جلب خواهد کرد.
La Casa De Papel یک مجموعه تلویزیونی اسپانیایی است که درسهای بسیاری به ما میدهد. با تماشای این مجموعه، از جنبه مربوط به کسب و کار چیزهای مختلفی را میتوان دید؛ از ایدهها گرفته تا استراتژی، اجرا و موارد دیگر.
در این مقاله ۲۲ درس مهم کسب و کار که میتوانید از این مجموعه تلویزیونی بیاموزید را آوردهایم.
۱- کسب و کار یک ماراتن است، نه دوی سرعت.
مانند یک ماراتن، کاراکتر پروفسور میتوانست عقبنشینی کند. اما نه، او میدانست که این دوی سرعت نیست و برای رسیدن به خط پایان آماده بود.
هنگام راهاندازی کسب و کارها، مانند ماراتن و نه دوی سرعت برای آن آماده شوید؛ زیرا این مسیر طولانی خواهد بود.
۲- هر چالشی شما را به هدف نزدیکتر میکند.
در هر قسمت از این مجموعه تلویزیونی، پروفسور و گروهش با چالشهای دلهرهآور مواجه بودند. مقیاسگذاری موفقیتآمیز در هر چالش، در نهایت به معنای تحقق هدف تعیین شده آنها بود.
هنگامی که کسب و کار شما با چالشهایی روبرو میشود، این بدان معناست که شما میدانید چه مشکلی را باید حل کنید و در نتیجه به هدف خود نزدیک میشوید.
چالشها را به عنوان مشکلات مشاهده نکنید، آنها را فرصتی برای پیشروی بدانید.
۳- بازار را بیش از هر کس دیگری درک کنید.
همه ما تعجب کردیم که چگونه پروفسور مدام استراتژیهای عالی برای مقابله با پلیس و جلو انداختن گروه خود ایجاد میکند.
جواب ساده است، او سیستم را بیش از دیگران درک میکرد، حرکاتی را که قرار بود انجام دهند قبل از اینکه انجام شوند میدانست.
شما باید بازار خود را درک کنید.
مخاطبان شما چه کسانی هستند؟
چه ایرادهایی معمولاً آنها را از معامله با شما بازمیدارد؟
اگر اشتباهی در کسب و کار رخ دهد، چگونه آن را مدیریت میکنید؟
اگر میخواهید مثل پروفسور عمل کنید، اینها و موارد دیگر سوالاتی هستند که باید به آنها پاسخ دهید.
۴- تحقیق کنید.
برای در دسترس قرار دادن اطلاعات، باید تحقیق کنید. تک تک اطلاعات مربوط به بازار را دریافت کنید.
اطلاعات موجود به شما کمک میکند تا آگاهانه تصمیم بگیرید و شما را برای آنچه در آینده قرار است اتفاق بیفتد، آماده کند.
هیچ چیز خطرناکتر از یک انسان آگاه نیست، فردی که دقیقاً میداند با اطلاعات چه کاری انجام دهد.
۵- قدرت خود را بشناسید و از آن استفاده کنید.
پروفسور میدانست که قدرتش در خارج از میدان جنگ و بیشتر در پشت صحنه قرار دارد و راهکارهایی برای تیمش ارائه میدهد. او در حالی که بر استفاده از هوش و ذکاوت خود تمرکز داشت، ترجیح میداد افراد را وادار به انجام وظایفی کند که خودش قادر به انجام آنها نبود.
همین مورد در مورد کسب و کار نیز صدق میکند. سعی نکنید خود را مجبور به انجام کارهایی کنید که خیلی در آنها مهارت ندارید. در عوض انرژی خود را برای کارهایی که میدانید مهارتشان را دارید صرف کنید.
۶- برنامه داشته باشید.
هدف بدون برنامه فقط یک آرزو است. میتوانید تصور کنید که پروفسور و گروهش بدون برنامه به بانک میروند، گروگانها را میگیرند و با پلیس بدون خشونت درگیر میشوند؟
اگر هدفی را برای کسب و کار خود تعیین کردهاید، برنامه مناسبی را که میتوانید برای رسیدن به آن هدف دنبال کنید، تهیه نمایید.
۷- هرچه که شد، طبق برنامه پیش بروید.
مثل توکیو و افراد دیگر در گروه، حواسپرتی و فاصله گرفتن از برنامه بسیار آسان است. این عوامل حواسپرتی تقریباً باعث از بین رفتن کل برنامه شد.
هنگامی که برنامهای برای کسب و کار خود تنظیم کردید، حواسپرتی و دور شدن از هدف بسیار آسان خواهد بود.
حتی میتوانید با چالشهایی روبرو شوید که باعث شود شما بخواهید تسلیم شوید؛ اما به یاد داشته باشید، مسیر رسیدن به هدف شما برنامه است.
۸- شما حتما اشتباه خواهید کرد.
شما تصمیماتی خواهید گرفت که تأثیر زیادی بر کسب و کارتان خواهد داشت.
اگر باید کاری انجام میدادید و به موقع اقدام نکردید، خودتان را سرزنش خواهید کرد. اعضای باند اشتباهاتی مرتکب شدند و حتی فردی به باهوشی پروفسور نیز مرتکب اشتباه شد.
اما خبر خوب این است؛ ما همیشه میتوانیم اشتباهات خود را اصلاح کنیم. ما میتوانیم آنها را مدیریت کنیم و از آنها درس عبرت بگیریم.
۹- گرگ تنها، گرگ مرده است.
تصور کنید پروفسور به تنهایی قصد دارد دزدی را انجام دهد، سعی کند سیستم فناوری را به تنهایی هک کند، اسلحه به دست بگیرد و بخواهد به تنهایی در سیستم بانکی نفوذ کند.
فکر میکنید چه اتفاقی میافتاد؟
این سریال در فصل ۱، قسمت ۱ به پایان میرسید.
پروفسور یک گرگ تنها نبود. او برای اجرای نقشه خود با افرادی که طرز فکر مشابه خودش را داشتند ارتباط برقرار کرد.
بعضی اوقات مجبور نیستید تنهایی بازی کنید. اگر نیاز به پشتیبانی دارید، یک تیم کوچک تشکیل دهید.
۱۰- کسب و کار را با احساسات مخلوط نکنید.
همه ما این جمله را شنیدهایم: “مشکل شخصی نیست، مربوط به کسب و کار است”. این عبارت حاکی از آن است که منطق بر احساسات ما غلبه دارد.
یکی از اعضای باند (دنور) تقریباً یک گلوله از سرش گذشته بود زیرا قانون را نقض کرد و اجازه داد احساساتش بر نقشه تاثیر بگذارند.
مشکلی نیست که استثنائات کمی در کسب و کار داشته باشید. اما هنگامی که به کار ادامه میدهید و براساس احساس تصمیم میگیرید به خود و کسب و کارتان آسیب میرسانید.
۱۱- هدفی بزرگتر از «پول» داشته باشید.
مشکلی ندارد که بخواهید برای پول کسب و کاری ایجاد کنید. زیرا اگر قصد کسب درآمد نداریم پس چرا میخواهیم کار کنیم؟
اگرچه پول انگیزه خوبی برای کسب و کار است، اما اگر تنها انگیزه شما باشد، سریعاً خسته خواهید شد.
وقتی اوضاع برای باند بسیار پیچیده شد، دیگر پول برای آنها خیلی مهم نبود. برلین را به خاطر میآورید؟
حتی انگیزه پروفسور نیز پول نبود، او میخواست میراثی را که پدرش در تلاش برای تحقق آن بود، ادامه دهد و تحقق بخشد.
اگر تنها چیزی که شما را در کسب و کارتان به وجد میآورد پول است، دیری نمیگذرد که دلزده شوید.
۱۲- میل و آرزوی شدید
پروفسور آرزوی بزرگی در پشت سرقت ضرابخانه سلطنتی اسپانیا داشت. او در حال ادای احترام به پدرش بود که در کار به عنوان یک سارق بانک برای معالجه پسر بیمار خود، سرجیو جوان درگذشت.
چندین مطالعه نشان داده است که بیش از ۹۰ درصد شرکتهای نوپا در سال اول کار شکست میخورند. اگرچه دلایل آن ممکن است متفاوت باشد، اما یک دلیل متداول که در میان کارآفرینان شناسایی شده است، به تأخیر انداختن است.
جیمز کلیر، نویسنده کتاب پرفروش “Atomic Habits”، دلیل این مسئله را با تصور یک حال حاضر و یک خود آینده توضیح میدهد. وقتی خودِ فعلی شما تلاش میکند تا در جهت اهداف خود اقدامی انجام دهد، در ایجاد اشتیاق کافی برای یک خود آیندهتان کوتاهی میکند.
ناپلئون هیل در کتاب کلاسیک خود “Think and Grow Rich” آرزو را به عنوان اولین گام برای رسیدن به ثروت نام برد و به نقل از فردریش نیچه گفت: “کسی که برای چیزی زندگی میکند تقریبا میتواند هر مشکلی را تحمل کند”. پس اگر سفر کاری شما با یک هدف و آرزو همراه نباشد، شکستتان حتمی است.
۱۳- باور داشتن
هرگاه ارتباطات بین پروفسور و تیم وی قطع یا متوقف میشد، تیم با باور به بازگشت پروفسور به کار خود ادامه میداد.
اگر گری واینرچوک را دنبال کنید، همیشه میشنوید که گفته است امروزه بسیاری از کارآفرینان حق به جانب هستند. حق به جانب بودن، باور شما را تحت تاثیر قرار میدهد زیرا به محض شروع انتظار موفقیت دارید. اگر میخواهید در طولانیمدت پیروز شوید، به آنچه انجام میدهید ایمان داشته باشید و از روند روزمره لذت ببرید.
۱۴- قدرت تجسم
استیون کووی عبارت «با در نظر داشتن پایان، شروع کنید» را در کتاب پرفروش خود “The 7 Habits of Highly Effective People” به کار برد. او مینویسد: “همه چیز دو بار خلق میشود. اولین بار آفرینش ذهنی، و دومین بار آفرینش فیزیکی برای همه چیز وجود دارد.” هرچه بیشتر مراقبه کنید، با وضوح و جزئیات بیشتری میتوانید اهداف آینده خود را مشاهده نمایید.
۱۵- برنامهریزی استادانه
پروفسور بدون شک یک بازیکن شطرنج ماهر است. قدرت وی در برنامهریزی ریزترین جزئیات سرقت، محصول دو عمل قبلی است. اگر همه قطعات را مشاهده نکنید، نمیتوانید صفحه شطرنج خود را مرتب کنید. درست است؟ هرچه برنامه شما محکمتر باشد، از مشکلات بیشتری در آینده جلوگیری میکنید.
۱۶- برند تاثیرگذار
یک قانون مهم برای موفقیت سرقت، جلوگیری از هرگونه خونریزی بود. مارکینا به تیمش گفت: “لحظهای که خون ریخته شود، ما دیگر رابین هود نخواهیم بود. بلکه یک مشت دزد ساده هستیم.” برند شخصی برای کارآفرینی بسیار مهم است. این برند شامل دید مشتری و تعریف او از شما میشود.
۱۷- کار مداوم
وقتی هدف شما پیدا شود و یک برنامه عملیاتی روزانه تقسیم گردد، تمام کاری که شما باید بکنید این است که کار خود را انجام دهید. جیم روهن، کارآفرین و سخنران انگیزشی آمریکایی اظهار داشت: “موفقیت نه جادویی است و نه مرموز. موفقیت نتیجه طبیعی استفاده مداوم از اصول اساسی است.”
۱۸- پایداری
مهم نیست که چند تاکتیک توسط پلیس اسپانیا استفاده میشود، برلین همیشه میگوید “ما به این برنامه پایبند هستیم؟” غلبه بر سختی چیزی است که کارآفرینان را از سرمایهگذاران جدا میکند.
۱۹- رهبری
زمانی فرا میرسد که شما باید مقیاس عملکرد خود را انتخاب کرده و از دیگران کمک بگیرید. مهارتهای ارتباطی به شما کمک خواهد کرد کارکنان خود را آموزش داده و به آنها انگیزه دهید تا بخشی از عملیاتی را که میتوانید تفویض کنید، انجام دهند. فقط به یاد داشته باشید که رهبری ابتدا با خودتان شروع میشود.
۲۰- همافزایی
سرقت فصل ۳ توسط برلین و پالرمو برنامهریزی شد که این دیالوگ را داشتند: “اگر ما از استعداد و علم استفاده کنیم. بهترین ذهن در مهندسی، در فیزیک و مکانیک سیالات … آیا میتوانید تصور کنید که آنها چگونه برای این کار آماده میشوند؟” فرهنگ لغت آکسفورد همافزایی را تعامل یا همکاری دو یا چند سازمان، مواد یا سایر عوامل برای تولید یک اثر ترکیبی بیشتر از مجموع تأثیرات جداگانه آنها تعریف میکند.
۲۱- یافتن تعادل
در حالی که پروفسور کارهای دیگری نیز علاوه بر برنامهریزی سرقت انجام میداد، در فیلم میدیدید که او برای ورزش و روابط عاشقانه نیز وقت گذاشته است. تعادل کار و زندگی در طولانیمدت کاملاً ضروری است. معتادان به کار که همه چیز را با مشغله توجیه میکنند، مستعد خالی شدن از نظر عاطفی و در نهایت استعفا هستند. پس از وقت شخصی خود محافظت کنید.
۲۲- بلا چائو
بعضی اوقات، شما باید فداکاری کنید.
برای پیشرفت باید از آنچه دوست دارید خداحافظی کنید.
این کار میتواند یک شریک تجاری سمی، وقت گرانبهای شما، حتی فروش وسایل برای تأمین بودجه کسب و کارتان باشد.