بر همه ما آشکار است که دو اصطلاح استراتژی (Strategy) و تاکتیک (Tactic) در دنیای کسب و کارها رایج هستند. اما، برای بهرهوری درست از هر کدام، باید دقیقا بدانیم که منظور از هر کدام آنها چیست. تفاوت استراتژی در مقابل تاکتیک چیست و درک این تفاوت تا چه اندازه مهم است. برای رسیدن به چنین درکی، اجازه دهید در ابتدا، تعریفی جداگانه از هر دو اصطلاح داشته باشیم.
استراتژی چیست؟
استراتژی رویکرد خاصی است که برای دستیابی به مجموعهای از اهداف تعریف شده خود در پیش خواهید گرفت. مایکل پورتر (Michael Porter) سه استراتژی اصلی را برای هر کسب و کار در نظر میگیرد، که با عنوان برنامهریزی استراتژیک پورتر مورد توجه بسیاری از سازمانها قرار دارد.
- استراتژیهای طراحی شده برای رهبری هزینهها
- استراتژیهای طراحی شده برای ارائه محصولات و خدمات جذاب و متفاوت
- استراتژیهای طراحی شده برای ارائه یک سرویس تخصصی در یک بازار رقابتی
بنابراین، یک برنامه استراتژیک سندی است که ابتدا رویکرد سطح بالایی برای دستیابی به اهداف را ترسیم میکند و متعاقبا ممکن است جزئیات بیشتری را در مورد اهداف واقعی بیان کند.
تاکتیک چیست؟
توجه خواهید کرد که در تعریف فوق ما از استراتژی، هیچ اشارهای به آنچه در واقع برای دستیابی به اهداف خود انجام خواهیم داد، نیست. آنجاست که تاکتیکها وارد عمل میشوند.
تاکتیکها اقدامات خاصی را که برای رسیدن به اهداف خود انجام میدهید، توصیف میکنند. آنها به احتمال زیاد توسط استراتژی شما (یعنی رویکرد و اهداف واقعی شما) برنامهریزی میشوند، اما کاملا مشخصتر هستند. آنها نه نتیجه هستند و نه معیارهای موفقیت، بلکه اقداماتی هستند که شما را برای رسیدن به یک نتیجه مطلوب و رضایتبخش، یاری میکنند.
در یک تعریف جامع
اولین بار، استراتژی و تاکتیکها به عنوان اصطلاحات نظامی در حدود ۲۵۰۰ سال پیش، هنگامی که سون تزو (Sun Tzu)، استراتژیست نظامی چینی در کتاب “هنر جنگ” نوشت، مورد استفاده قرار گرفتند. تزو بر این باور بوده است که: “استراتژی بدون تاکتیک، کندترین مسیر پیروزی است در حالی که تاکتیکهای بدون استراتژی سر و صدای قبل از شکست است”.
در نتیجه استراتژی برنامه اصلی یا مجموعه اهدافی است که شما امیدوارید به آن برسید و در بیشتر موارد، تغییر آنها روندی آهسته، طاقت فرسا و در عین حال ممکن است. تاکتیکها اقدامات یا مراحلی هستند که شما برای تحقق آن استراتژی انجام میدهید.
چگونه استراتژی و تاکتیکها در کنار هم کار میکنند؟
واضح است که استراتژی و تاکتیکها مکمل یکدیگر هستند. در حقیقت میتوانیم یک گام جلوتر برویم و پیشنهاد کنیم که اگر سازمانی از هر یک از این عناصر چشم پوشی کند، نمیتواند موفق باشد. یک استراتژی برای تعیین جهت سازمان لازم است، در حالی که برای تعیین چگونگی رسیدن به آنجا، استفاده از تاکتیکها ضروری مینماید. اگر بخواهیم چگونه کنار هم قرار استراتژی و تاکتیکها را در یک مدل استراتژی معمولی در نظر بگیریم، ممکن است چیزی شبیه به این مدل باشد:
همانطور که میبینید، نیمه بالای مدل بیشتر به استراتژی مربوط میشود، در حالی که تاکتیکها به همراه اقدامات برای رسیدن به موفقیت به سمت پایین میآیند.
استراتژی در مقابل تاکتیکها
در عین پیوند ذکر شده، چندین تمایز اساسی بین استراتژی و تاکتیک وجود دارد. اما تفاوت اصلی را میتوان با فکر کردن در مورد استراتژی مقصد و چگونگی رفتن به آنجا و تاکتیکها به عنوان اقدامات خاصی که قرار است در طول مسیر انجام دهید، مشخص کرد.
هنگام مقایسه استراتژی و تاکتیکها، مهم است که توجه داشته باشیم که آنها هیچ تضادی با یکدیگر ندارند و هرگز هم این چنین نخواهد بود. بلکه آنها در یک تیم هستند. بار دیگر به تعاریف این دو اصطلاح دقت کنید:
- استراتژی اهداف بلند مدت شما و نحوه برنامهریزی برای دستیابی به آنها را مشخص میکند. یک استراتژی راهی را که برای رسیدن به چشم اندازهای شرکت خود نیاز دارید، به شما میدهد.
- تاکتیکها، در جهت رسیدن به آن اهداف، گامهای کوچکتر بوده و در یک بازه زمانی کوتاهتر در طول مسیر قرار دارند. برای سازمان شما، تاکتیکها شامل بهترین شیوهها، برنامههای خاص، منابع مناسب و سایر برنامههایی است که در مسیر دستیابی به چشماندازهای سازمانی استفاده میکنید.
رابطه بین استراتژی و تاکتیکها
هر زمان سازمانی در مورد هدفی تصمیم میگیرد و در منابع مورد نیاز برای دستیابی به آن سرمایهگذاری میکند، میتوان آن را استراتژیک دانست. مثال جنگ را در نظر بگیرید. از این نظر، استراتژی مربوط به حرکت ارتشها بر روی جغرافیا نیست. بلکه مبارزه کلی نیروهای دشمن را در بر میگیرد.
برای بیان یک استراتژی خوب، باید دقیقا در مسیر دستیابی به هدف خود باشید و در عین حال تمام آنچه را که امیدوارید به آن دست یابید، را در بر بگیرد. این در مورد موفقیت فوری نیست، بلکه در بلند مدت قابل دسترسی است.
ایده اصلی استراتژی
ایده اصلی هر استراتژی، استفاده از قدرت برای رسیدن به امیدوار کنندهترین فرصت است. یک استراتژی قوی منحصرا از قدرت موجود تاثیر نمیگیرد، بلکه برای ایجاد قدرت نیز موثر است. اینجاست که تاکتیکها وارد عمل میشوند. تعریف استراتژی به عنوان ایجاد قدرت به شما کمک میکند تا دقیقا چگونگی استراتژی و تاکتیکهای بهم پیوسته را نشان دهید.
اهمیت هماهنگی تاکتیکها
لازم است که در هنگام اجرای استراتژی خود، تاکتیکهای خاصی را انتخاب کنید تا همزمان با استقرار آنها استراتژی را تقویت کنید. رابرت گرین (Robert Greene) در کتاب “۳۳ استراتژی جنگ” اظهار دارد که “استراتژی هنر نگاه فراتر از زمان حال است … و در عین حال محاسبه آینده است. روی هدف خود متمرکز شوید و برای رسیدن به آن نقشه بکشید”.
در طول مسیر رسیدن به اهدافتان، سوختی که شرکت شما را به سمت هدف خود سوق میدهد باید با تاکتیکهای دقیق انتخاب شده، دوباره پر شود و به شما کمک کند در مسیر رسیدن به هدف نهایی استراتژیک خود باشید.
به طور کلی، یک قانون اساسی خوب برای درک تمایز بین استراتژی و تاکتیکها این است که “استراتژیک فکر کنید، تاکتیکی عمل کنید.” چند نمونه از چگونگی تعامل استراتژی و تاکتیک میتواند در نشان دادن این تمایز کمک کند.
نمونههایی برای درک تفاوت استراتژی و تاکتیکها
یک استراتژی مبتنی بر تحقیقات گسترده، برنامهریزی و تأمل درونی است.
استراتژی یک چشمانداز بلند مدت است و آن را از تاکتیکها و اقدامات کوتاه مدت جدا میکند. به عنوان مثال، استراتژی بازاریابی شما ممکن است برای بهبود نفوذ و عملکرد خود در شبکههای اجتماعی باشد، بنابراین ممکن است تاکتیکهای شما تعیین بهترین کانالهای رسانههای اجتماعی برای ارائه محصولات و خدمات سازمانتان و نوشتن موثرترین پیامها برای برقراری ارتباط با مخاطبان شما باشد.