«۵ دشمن کار تیمی» داستان خیالی یک مدیرعامل جدید و تیمی است که او وظیفه رهبری آن را بر عهده دارد. این کتاب پرفروش نیویورک تایمز که توسط پاتریک لنسیونی نوشته شده است، خواننده را با مجموعهای از مسائلی که مدیرعامل شرکت، کاترین پترسون در تلاش برای رهبری تیم جدید خود با آنها مواجه میشود، آشنا میکند. بسیاری از رهبران کسبوکار این افسانه رهبری را تحسین کردهاند، زیرا راهحلی برای مشکلی ارائه میکند که اغلب افراد در برخی مواقع با آن مواجه میشوند: چگونه کاری کنند تا تیمهای ناکارآمد با هم بهتر کار کنند. این داستان مدل جدیدی را برای کار تیمی معرفی میکند، ۵ دشمن کار تیمی که تیمهای واقعی میتوانند از آن برای درک مسائل خود و نحوه غلبه بر آنها استفاده کنند تا با یکدیگر بهتر همکاری نمایند.
مدل ۵ دشمن کار تیمی
در حالی که «۵ دشمن کار تیمی» داستان جالبی است، محبوبیت کتاب به دلیل مدل ساده و در دسترس کار گروهی میباشد که معرفی میکند. شخصیت اصلی لنسیونی، کاترین، از این مدل که به عنوان یک هرم نمایش داده میشود برای کمک به تیم خود استفاده میکند. با این حال، این مدل همچنین میتواند برای کمک به تیمهای واقعی برای درک نحوه کار منسجمتر استفاده گردد.
در این مدل، تیمهایی که در ۵ حوزه اصلی برتری دارند، احتمالاً تیمهایی با عملکرد بالا و منسجم هستند:
- اعتماد
- تعارض
- تعهد
- مسئولیتپذیری
- نتایج
برای شروع، تیم ها یاد میگیرند که هر مرحله در این مدل هرمی، پایه مهمی را برای مرحله بعدی میسازد.
بنابراین، اگر تیمها نتوانند یاد بگیرند که چگونه به یکدیگر اعتماد کنند، نمیتوانند به طور مؤثر به مرحله بعدی بروند: یادگیری نحوه مشارکت در تعارض سازنده.
بسیاری از مربیان و سازمانها از این مدل برای درک دینامیک تیم خود استفاده کردهاند. خوشبختانه، این مدل در حال حاضر یک ارزیابی به نام «۵ رفتار تیمی» است. علاوه بر این، یک آموزش توسعه فردی در مورد کار تیمی ارائه میدهد.
۵ اختلال در کاراکترهای اصلی تیم
به ترتیب:
- کاترین پترسن: مدیرعامل جدید شرکت DecisionTech
- جف شانلی: بنیانگذار و مدیرعامل سابق DecisionTech
- رئیس هیئت مدیره DecisionTech
- مایکل “مایکی” بیبی: رئیس بازاریابی
- مارتین گیلمور: بنیانگذار DecisionTech
- جی آر رالینز: رئیس بخش فروش
- کارلوس آمادور: رئیس بخش پشتیبانی مشتری
- یان مرسینو: مدیر مالی
- نیک فارل: مدیر عملیات
عدم اعتماد: اولین دشمن یک تیم
کاترین با توضیح اینکه احساس میکند تیم کاملاً ناکارآمد است، عقبنشینی را شروع میکند. او هرمی را روی تخته سفید میکشد و در قسمت پایینی آن، «اعتماد» را مینویسد. کاترین توضیح میدهد که تیمهای بزرگ بدون اعتماد نمیتوانند وجود داشته باشند. برای اعتماد به یکدیگر، تیم باید جزئیاتی را در مورد یکدیگر بداند که در موقعیتهای کاری روزانه آشکار نمیشود.
در حالی که کاترین در حال صحبت کردن است، سخت است که متوجه نشوید مارتین در حال تایپ کردن در کامپیوترش است. در کمال تعجب گروه، کاترین به مارتین میگوید که کامپیوترش را کنار بگذارد. مارتین گروه را بیشتر شگفتزده کرده و اطاعت میکند.
کاترین به تیم میگوید که آنها باید “تاریخچه شخصی” خود را به اشتراک بگذارند: چیزهایی که گروه درباره یکدیگر نمیدانستند. این فعالیت فقط ۴۵ دقیقه طول میکشد و گروه شروع به ایجاد پیوندی میکند که قبلاً وجود نداشت.
نه فقط اعتماد؛ اعتماد مبتنی بر آسیبپذیری
روز بعد، گروه به بررسی اعتماد ادامه میدهد. کاترین توضیح میدهد که نوع اعتمادی که تیم به آن نیاز دارد، اعتماد مبتنی بر آسیبپذیری است. برای نشان دادن اینکه آیا اعضای یک گروه واقعاً به هم اعتماد دارند یا خیر، کاترین روی تابلو مینویسد «آسیبناپذیری» تا نشان دهد گروهی بدون اعتماد چگونه به نظر میرسد.
سپس از تیم میخواهد که قدرت و ضعف فردی خود را بیان کنند. همه افراد گروه پاسخهای عمیقی ارائه میدهند. آنها خود را در برابر آنچه احساس میکنند نقاط ضعفشان است، آسیبپذیر میدانند.
نتایج فردی: دشمن نهایی یک تیم
کاترین سرعت خود را تغییر میدهد و به گروه میگوید که اکنون باید مدتی را صرف درک آنچه برای رسیدن به آن کار میکنند بگذرانند: اهداف تیم.
کاترین توضیح میدهد که نتایج فردی اگر اهداف تیم را ارتقاء ندهند، مهم نیستند. در واقع، اگر تاکید بیش از حد روی نتایج فردی باشد، آنها میتوانند به تیم آسیب بزنند. کاترین کلمه «نتایج» را در بالای هرم مینویسد. او همچنین برای نشان دادن تضاد با نتایج، «وضعیت و نفس» را مینویسد.
کاترین استعاره یک تیم بسکتبال را ارائه میدهد. او داستان شوهرش را که مربی دبیرستان است میگوید. تیم او بازیکنی داشت که از نظر مهارت بسیار برتر از بقیه تیم بود. با این حال، او اولویتهای مشابهی با تیم نداشت. وقتی تیمش شکست خورد خوشحال بود چون بیشترین امتیاز را به دست آورد. او زمانی که تیم پیروز شد ناامید شد، زیرا بیشترین گل را نزده بود. شوهر کاترین بازیکن را نیمکتنشین کرد و این بازیکن در نهایت تیم را ترک نمود.
کاترین توضیح میدهد که کار او ایجاد یک تیم است، نه مراقبت از مشاغل تک تک کارمندان. تیم به طور جمعی احساس میکند که مایکی فردی است که از تیم آنها حذف میشود.
عدم تعارض: دومین دشمن تیم
کاترین به سمت تابلو میرود و در کادر بالای «اعتماد»، عبارت «تعارض» و کنار آن «هارمونی مصنوعی» را مینویسد.
کاترین به گروه میگوید که اعتماد برای یک تیم مورد نیاز است تا بتوانند درگیر تعارض شوند. کاترین توضیح میدهد که گروه در حال حاضر بدون درگیر شدن در تعارض سازنده و ایدئولوژیک، تنش دارد. مارتین با کنایه میپرسد که مبارزه بیشتر چگونه به تیم کمک میکند.
با کمال تعجب، کارلوس موضوعی را مطرح میکند که گروه از درگیری در مورد آن اجتناب کرده است: آیا آنها باید فناوری اطلاعات را برونسپاری کنند. مارتین میفهمد و میخواهد تمام بخشهای مدل را یاد بگیرد.
وضعیت تیم شما چگونه است؟
برنامه آموزشی پنج رفتار یک تیم منسجم، با استفاده از مدل ۵ دشمن کار تیمی طراحی شده است. تیم خود را با استفاده از روشهای بیانشده در این کتاب، توانمندتر سازید.