پادکستمشاهیر مدیریت
پیتر دراکر کیست و چه نظریههایی ارائه کرده است؟
پیتر دراکر (۲۰۰۵- ۱۹۰۹) یکی از مشهورترین و تأثیرگذارترین متفکران در زمینه مدیریت بود که آثارش همچنان مورد استفاده مدیران در سرتاسر جهان قرار میگیرد. او نویسندهای پرکار و از جمله اولین کسانی بود که مدیریت را به عنوان عملکردی مجزا و مدیر بودن را به عنوان مسئولیت متمایز به تصویر میکشد. آثار وی درک واقعی و همدردی با مشکلات و خواستههای مدیران را نشان میدهند.
دراکر با ۳۹ کتاب منتشر شده طی هفت دهه (که حداقل به ۳۰ زبان ترجمه شدهاند) و کتابهای بسیاری که از زمان مرگ در مورد او نوشته شدهاند، پدر مطالعات مدیریت مدرن نامگذاری شده است.
زندگی و حرفه پیتر دراکر
پیتر گئورگ فردیناند دراکر در سال ۱۹۰۹ در وین در یک خانواده روشنفکر موفق و متولد شد. وی تحصیلات خود را در دانشگاه هامبورگ آغاز کرد اما به دانشگاه فرانکفورت منتقل شد و در آنجا در سال ۱۹۳۱ دکترای حقوق عمومی و بینالمللی گرفت.
اولین کتاب او، «پایان انسان اقتصادی» (The End of the Economic Man)، در سال ۱۹۳۹ منتشر شد. در سال ۱۹۴۰ وی به عنوان مشاور خصوصی سیاستگذاران کسب و کار و دولت، متخصص در اقتصاد آلمان و سیاستهای خارجی فعالیت کرد.
وی از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۲ معلم کالج سارا لارنس بود و پس از آن عناوین شغلی استاد فلسفه، سیاست، تاریخ و دین در کالج بنینگتون، ورمونت را به عهده گرفت. در مراحل اولیه این انتصاب بود که وی توسط معاون رئیس جنرال موتورز (GM) دعوت شد تا تحقیق کند که چه چیزی سازمان مدرن را تشکیل میدهد و بررسی کند مدیران این سازمان چه کاری انجام میدهند.
اگرچه دراکر در آن زمان در حوزه کسب و کار نسبتاً کمتجربه بود، اما تجزیه و تحلیل او منجر به انتشار «مفهوم شرکت» (The Concept of the Corporation) در سال ۱۹۶۴ شد. این امر آینده دراکر را به عنوان نویسنده حوزه مدیریت رقم زد.
آثار دراکر
نوشتههای مدیریتی دراکر از نظر پوشش فوقالعاده و از نظر وضوح چشمگیر بودند. کارهای پیشین وی سهم بسزایی در پایهریزی آنچه مدیریت عملی را تشکیل میدهد، داشتهاند. کارهای بعدی او به پیچیدگیها و پیامدهای مدیریتی مربوط به دهه ۱۹۸۰ پسا صنعت و بعد از آن میپردازند.
پایان انسان اقتصادی – ۱۹۳۹
«پایان انسان اقتصادی» متمرکز بر سیاست و اقتصاد دهه ۱۹۳۰ به طور کلی و ظهور نازیسم به طور خاص بود. دراکر هشدار درباره هولوکاست را اعلام و پیشبینی کرد که هیتلر با استالین اتحاد ایجاد کند. این اولین کتاب انگلیسی دراکر بود و باعث شد جی بی پریستلی بگوید: ” نافذترین و تحریککنندهترین کتابی که در مورد بحران جهانی خواندهام. سرانجام در هرج و مرج تاریکی، پرتویی از نور وجود دارد.”
«آینده انسان صنعتی» – ۱۹۴۲ (The Future of the Industrial Man)، که شکست هیتلر را پیشبینی میکرد، هشدار در مورد خطرات رویکرد برنامهریزی مبتنی بر انکار آزادی را به دنبال داشت. این کتاب علاقه منتقدانی را جلب کرد که معتقد بودند اقتصاد را با علوم اجتماعی آمیخته است. در واقع ، این اولین کتابی بود که استدلال می کرد هر سازمانی هم یک ارگان اقتصادی و هم اجتماعی است.
مفهوم شرکت – ۱۹۶۴
هنگامی که جنرال موتورز از دراکر دعوت کرد تا درباره این شرکت بنویسد، انتظار میرفت که این دعوت منجر به توصیف درخشان موفقیت جنرال موتورز شود. نتیجه آن چیزی متفاوت بود، چیزی که موفقیت را به رسمیت شناخت اما به آینده نیز چشم دوخت.
جنرال موتورز فرصتی را برای دراکر فراهم کرد تا تئوری مورد نظر خود را در «آینده انسان صنعتی» آزمایش کند، یعنی اینکه یک سازمان اساساً یک سیستم اجتماعی و همچنین اقتصادی است. «مفهوم شرکت» سوال میکند که آیا آنچه در گذشته جواب داده است؛ یعنی یک سیستم بیعیب و نقص از سیاستها و رویههای عینی در تمام لایههای سازمان، آیا در آینده رقابت جهانی، تغییر ارزشهای اجتماعی، اتوماسیون، انگیزه برای کیفیت و رشد دانش کارگر نیز پاسخگو خواهد بود یا خیر.
وی اظهار داشت که خط مونتاژ در واقع ناکارآمدی ایجاد میکند زیرا فعالیت در کمترین سرعت است. کاهش انگیزه بسیار رایج بود زیرا هیچ کس نتیجه نهایی را نمیدید و برنامهها به جزئیات قوانین و کنترلها کاهش یافت. لایههای بوروکراسی سرعت تصمیمگیری را کاهش داد، روابط کار خصمانهای ایجاد کرد و هیچ کاری برای “ایجاد جامعه خودگردان” (عبارتی که دراکر برای یک نیروی کار توانمند به کار برد) انجام نداد. دراکر مزایای عملیات غیرمتمرکز را گزارش کرد؛ موضوعی که منتقدان سریعاً آن را تحسین و سازمانها تقلید کردند.
تفاوت اساسی بین دراکر و جنرال موتورز این بود که جنرال موتورز نیروی کار را به عنوان هزینهای برای جستجوی سود در نظر میگرفت، در حالی که دراکر مردم را به عنوان منبعی میدانست و فکر میکرد اگر مشارکت بیشتری در کسب و کارها داشته باشند، قادر به جلب رضایت مشتری خواهند بود.
یکی دیگر از تأثیرات «مفهوم شرکت»، ایجاد پایههای مدیریت به عنوان یک رشته و ارائه مفاهیم زیر است:
- مسئولیت اجتماعی و زیست محیطی سازمان
- رابطه بین فرد و سازمان
- نقش مدیریت عالی و فرایند تصمیمگیری
- نیاز به آموزش مستمر و مجدد مدیران با تمرکز بر مسئولیت در مورد توسعه خود
- ماهیت روابط کار
- الزامات روابط جامعه و مشتری
جالب است که صنعت ژاپن به این پیامها گوش میداد و صنعت آمریکا آنها را نادیده میگرفت.
روش مدیریت – ۱۹۵۴
«روش مدیریت» (The Practice of Management) دومین کتاب دراکر در زمینه مدیریت بود و وی را به عنوان یک رهبر در حوزه خود معرفی کرد. این کتاب روندهایی را در مدیریت تعیین کرد و شهرت آن با اتخاذ و گسترش ایدههایی که دراکر ارائه کرده بود، بیشتر شد.
دراکر اظهار داشت که تنها یک هدف معتبر برای کسب و کار وجود دارد: ایجاد مشتری. وی استدلال کرد که یک سازمان نه از طریق ساختار داخلی، کنترلها، سازمان و رویهها، بلکه توسط مشتری، که هزینه پرداخت میکند سرپا نگه داشته میشود و تصمیم میگیرد که چه چیزی مهم است. وی هشت حوزه را تعیین کرد که در آن باید اهداف تعیین گردند و عملکرد اندازهگیری شود:
- جایگاه بازار
- نوآوری
- بهرهوری
- منابع فیزیکی و مالی
- سودآوری
- عملکرد و پیشرفت مدیر
- عملکرد و نگرش کارگر
- مسئولیت عمومی
این کتاب همچنین هفت وظیفه را برای مدیران آینده مشخص کرده است:
- مدیریت توسط اهداف
- ریسک کند و اجازه دهد تصمیمات ریسکپذیری در سطوح پایینتری در سازمان صورت گیرد
- قادر به تصمیمگیری استراتژیک باشد
- قادر به ایجاد یک تیم یکپارچه با اعضای تیم قادر به مدیریت و اندازهگیری عملکرد و نتایج خود در رابطه با اهداف کلی باشند
- قادر به برقراری ارتباط سریع و واضح اطلاعات و ایجاد انگیزه در کارمندان جهت کسب تعهد و مشارکت باشد
- قادر به دیدن کسب و کار به عنوان یک کل و ادغام عملکرد آنها در آن باشد
- بتواند محصول و صنعت را با کل محیط مرتبط کند، تا بفهمد چه چیزهایی مهم است و چه مواردی باید مورد توجه قرار گیرد. این دیدگاه باید شامل تحولات خارج از بازار یا شرکت خاص باشد و مدیر باید شروع به دیدن تحولات اقتصادی، سیاسی و اجتماعی در سطح جهانی کند.
«مدیریت: وظایف، مسئولیتها، عملکردها» – ۱۹۷۴
بسیاری از نظریههای «روش مدیریت» در «مدیریت: وظایف، مسئولیتها، عملکردها» (Management: Tasks, Responsibilities, Practices) به روز شد و توسعه یافت: تعیین کرد مدیریت از کجا آمده است، اکنون به کجا رسیده و به کجا باید برود. این کتاب طیف گستردهای از نمونههای بینالمللی را مورد بررسی قرار داده و اصولی را برای مدیران بیان کرده است. در واقع، این یک کتاب راهنمای کامل مدیریت بود.
دراکر کار مدیر را بر اساس پنج عمل اساسی تعریف میکند:
- اهداف را تعیین کند
- سازماندهی کند
- انگیزه و ارتباط ایجاد کند
- اندازهگیری کند
- افراد، از جمله خود را توسعه دهد
وظایف مدیریت عالی عبارتند از:
- تعریف ماموریت کسب و کار
- تعیین استانداردها
- ساختن و حفظ سازمان بشری
- توسعه و حفظ روابط خارجی
- انجام عملکردهای اجتماعی و مدنی
- دانستن اینکه چگونه در صورت لزوم وظیفه خود را انجام دهد
عصر انقطاع – ۱۹۶۹
در «عصر انقطاع» (The Age of Discontinuity) بود که دراکر همان تغییراتی را توصیف کرد که ۲۳ سال قبل برای جنرال موتورز اعلام کرده بود.
در این کتاب به نیروهایی پرداخته شد که وی فکر میکرد در حال تغییر جامعه هستند، مانند تأثیر فناوری جدید بر صنایع قدیمی، تأثیرات تغییر ارزشهای اجتماعی بر رفتار مصرفکننده و بینالمللی شدن بازارها. دراکر طرفدار خصوصیسازی بود و به عدم تأثیر دولت در هدایت و تحریک تغییر اشاره کرد. وی نقش سازمانها را در جامعه مورد بررسی قرار داد و روشهای مختلف مدیریت دانش کار را بررسی کرد.
مدیریت در زمانهای ناآرام – ۱۹۸۰
موضوعات مطرح شده در «عصر انقطاع»، یک دهه بعد مجدداً در «مدیریت در زمانهای ناآرام» (Managing in Turbulent Times) مورد بررسی قرار گرفت. تغییر، عدم اطمینان و تلاطم از موضوعات اصلی بود زیرا دراکر واقعیتهای جدید تغییر جمعیت و بازارهای جهانی را برجسته کرد.
نظریات مهم دراکر
در مورد کسب و کار
کسب و کار با نام یا اساسنامه شرکت تعریف نمیشود بلکه با توجه به خواسته مشتری در هنگام خرید محصول یا خدمات تعریف میشود. (مدیریت: وظایف، مسئولیتها، عملکردها)
در مورد رهبری
هیچ جایگزینی برای رهبری وجود ندارد. اما مدیریت نمیتواند رهبر ایجاد کند. فقط میتواند شرایطی را ایجاد کند که در آن کیفیت بالقوه رهبری موثر واقع شود. یا میتواند رهبری بالقوه را خنثی کند. (روش مدیریت)
در مورد مدیریت
عملکردی که مدیر را بیش از همه متمایز میکند، عملکرد آموزشی وی است. از او انتظار میرود به طور منحصر به فردی در دیگران ایجاد چشمانداز کرده و آنها را توانمند کند. این دیدگاه و مسئولیت اخلاقی است که مدیر را تعریف میکند… (روش مدیریت)
در مورد تصمیمگیری
… در تصمیمات خاص مدیریتی، کار مهم و دشوار هرگز یافتن پاسخ صحیح نیست، بلکه یافتن سوال درست است. زیرا هیچ چیز به اندازه پاسخ درست به سوال اشتباه، بیفایده و حتی خطرناک نیست. (روش مدیریت)
جمعبندی
دراکر که به طور کلی منتقد سیستم آموزش کسب و کار است، همیشه خود را از آن متمایز میکند. او درباره خودش گفت: “من همیشه تنها بودهام. من از بیرون بهترین عملکرد را دارم، آنجاست که بیشترین تأثیر را خواهم گذاشت. من یک مدیر بسیار ضعیف خواهم بود و یک شغل شرکتی مرا خسته خواهد کرد.”
به هر حال مفسران به طور مداوم به جذابیت نجیبانه، فروتنی او و این واقعیت که او هرگز انتقاد منفی نمیکند و همیشه مودبانه و سازنده حرف میزند اشاره میکردند.
محتوای آثار قبلی دراکر با همان نیرویی که در دهههای ۱۹۵۰، ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ بر مردم وارد میکرد، خوانندگان فعلی را تحت تأثیر قرار نخواهد داد و این اعتبار ماندگار دراکر است. تفکر او در حکمت غالب پشت فلسفه و عملکرد مدیریت مدرن جذب و پذیرفته شده است.
با این وجود آنچه ممکن است مورد توجه خواننده مدرن قرار گیرد، قدرت محض نوشتن دراکر، تسلط آشکار او به موضوع و وضوح بیان اوست. همچنین باید به یاد داشته باشید که زمانی که دراکر «مفهوم شرکت» و «روش مدیریت» را نوشت تعداد کتابهای خواندنی در زمینه مدیریت انگشتشمار بود. در آن زمان، متون ویژه مدیران، متمرکز بر مهندسی فنی و صنعتی بودند و بسیار پیچیدهتر از آن بودند که بتوانند مخاطبان گستردهای داشته باشند، یا تأثیری را که دراکر گذاشت، بگذارند.
دراکر، در حالی که یکی از علاقهمندان مکتب روابط انسانی بود، ارزش رویکرد علمی مطالعات تیلور را تشخیص داد و تعادل موفقی را بین این دو روش برقرار کرد. مدیریت توسط اهداف اگر به درستی انجام شود یک اتحاد موثر بین هر دو روش است که به فرهنگ اهمیت میبخشد و تشخیص میدهد که سازمانها با یک دیدگاه مشترک و نه یک دیدگاه دیکتهشده، در کنار یکدیگر قرار میگیرند.