استراتژیمدیریت افراد
مدیریت بر اساس اهداف (MBO) چیست و چگونه اجرا میشود؟
وقتی صحبت از مدیریت سازمان میشود، نظریههای زیادی برای استفاده شرکتها وجود دارد. از جمله محبوبترین آنها، مدل مدیریت بر اساس اهداف (MBO یا Management by Objectives) است. در این مقاله، ما مفهوم و اصول اساسی را بررسی میکنیم که رویکرد مدیریت بر اساس اهداف را شکل میدهند.
مدیریت بر اساس اهداف چیست؟
مدیریت بر اساس اهداف به عنوان یک مفهوم اولین بار در سال ۱۹۵۴ در کتاب “Practice of Management” ظاهر شد. نویسنده این کتاب، پیتر دراکر، از آن زمان به عنوان یکی از با نفوذترین کارشناسان کسب و کار در جهان شناخته شده است. فارغ از توسعه ایدههای مدیریت بر اساس اهداف، دراکر با دیدگاهها و نظریههای خود درباره موارد اساسی مانند رهبری، انقلابی در دنیای شرکت ایجاد کرده است. از دیگر کتابهای معروف وی میتوان به ” The Effective Executive” و ” Management Challenges for 21st Century” اشاره کرد.
دراکر در Practice of Management، مکاتب مختلف مدیریت را از نظریههای کلاسیک تا نظریههای انسانی بررسی کرد. به گفته وی، مشکل این نظریهها این بود که چگونه اثربخشی نتیجه طبیعی و مورد انتظار مدیریت است. وی اثربخشی را مهمتر از کارآیی دانست، زیرا زمینهای برای فعالیت سازمانها ایجاد میکند و بنابراین بخشی جداییناپذیر است که باید بر آن تمرکز شود. دراکر با توجه به یافتههایش، اصول و فرایندهای خاصی را ارائه میدهد که میتواند در روابط بین مدیریت و کارکنان اثربخشی ایجاد کند.
بنابراین، مدیریت بر اساس اهداف:
“یک مدل مدیریتی است که هدف آن بهبود عملکرد سازمان از طریق تعریف واضح اهداف مورد توافق مدیریت و کارکنان میباشد”.
هدف این رویکرد ایجاد ارتباط هماهنگتر بین مدیریت و کارکنان و افزایش کارایی عملیاتی سازمان است. به گفته دراکر، این بهترین نتیجه در صورت دستیابی به هدف و برنامهریزی عملیاتی توسط مدیریت و کارکنان میباشد.
بعلاوه، مدیریت بر اساس اهداف دراکر بر اساس چند اصل اساسی بنا شده است:
- اهداف چالشبرانگیز و در عین حال قابل دستیابی
- بازخورد روزانه در مورد دستیابی به اهداف
- تمرکز بر پاداش دادن به رفتار خوب به جای تنبیه شکست
- تأکید بر رشد و پیشرفت شخصی
دراکر میخواست این روش مدیریت، اهداف سازمانی را با اهداف شخصی کارکنان هماهنگ کند. تمرکز بر روی یک چالش مشترک که توسط افراد مختلف درون سازمان تنظیم شده است، به هر کس کمک میکند مسئولیتهای خود را بهتر درک کرده و همه را با سرعت به سمت هدف سوق میدهد. این مدل امیدوار است که مشارکت و تعهد را در بین کارمندان و همچنین لایههای مختلف مدیریت افزایش دهد. بعلاوه، از بلوغ و مسئولیت عملیاتی و کارمندی پشتیبانی میکند.
بخش کلیدی موفقیت، توانایی مدیریت بر اساس اهداف در شفافسازی و همسویی نقشها و مسئولیتهای افراد مختلف در سازمان است که منجر به افزایش اثربخشی و دستیابی سریعتر به اهداف خواهد شد. اما علاوه بر این، دراکر به توانایی مدل در بهبود رضایت کارکنان و رضایت شخصی افراد مختلف در یک سازمان علاقهمند بود. پیتر دراکر مدیریت بر اساس اهداف را ابزاری برای کمک به سازمانها در شناسایی و دستیابی به اهداف دانست، حتی اگر درمانی برای همه مشکلات نباشد.
مدل مشارکتی و دموکراتیک مدیریت بر اساس اهداف به یک فلسفه محبوب مدیریت در دنیای امروز شرکتها تبدیل شده است. ایدههای دراکر اصلاح شده و برای استقرار و اجرای مدل در صنایع مختلف مورد استفاده قرار گرفته است. برای هر سازمان یا مدیر، تعریف دقیق و عمیق مدیریت بر اساس اهداف ممکن است کمی متفاوت باشد، اما اصول اصلی دراکر هنوز هم باقی است.
ویژگیهای مدیریت بر اساس اهداف
پنج ویژگی یا عنصر در مدل مدیریت بر اساس اهداف مهم هستند. دراکر این موارد را به عنوان اصول اساسی مدل میدانست و هر عنصر به اجرای طولانیمدت مدل کمک میکند.
مشارکت مافوق و زیردستان
همانطور که در بالا ذکر شد، مدل مدیریت بر اساس اهداف بر رهبری و تصمیمگیری دموکراتیک و مشارکتی تأکید دارد. این مدل خواستار مشارکت ذینفعان مختلف از مدیریت سطح پایین تا سطح بالا و کارمندان است. بنابراین، مدل نمیتواند پتانسیل کامل خود را بدست آورد مگر اینکه مشارکت بین مافوق و زیردستان برابر باشد. مافوق و زیردستان باید برنامه را بپذیرند و مدل و مزایای آن را کاملاً بشناسند.
مدیریت و زیردستان برای تعریف و تحقق اهداف سازمان باید دست در دست هم دهند. این به معنای بحث در مورد دوام و مشکلاتی است که هر یک از طرفین با آن روبرو هستند. به محض مشارکت هر یک از ذینفعان در تعیین هدف، وضوح بیشتری نیز در زمینه دستیابی به این اهداف وجود خواهد داشت. بنابراین، مافوق و زیردستان نه تنها بر اهداف، بلکه باید در مورد فرایندهای دستیابی به آنها نیز توافق کنند.
هدفگذاری مشترک
هر دو طرف باید کاملاً در فرایند مشارکت داشته باشند، اما مدیریت بر اساس اهداف بیشتر بر لزوم واقعی و ملموس بودن اهداف تأکید میکند. این نه تنها شامل توافق مافوق و زیردستان در مورد هدف است، بلکه آنها همچنین باید اهداف قابل دستیابی تعریف کنند. بنابراین با تنظیم مشترک اهداف، مقصود اطمینان از تعیین اهداف بر اساس تواناییهای واقعی تیم است.
تصمیمات مشترک در مورد روش
تفاوت اصلی مدیریت بر اساس اهداف با سایر سبکهای مدیریتی عدم تمرکز آن بر فرایندهایی است که برای دستیابی به اهداف استفاده میشود. مهمترین قسمت کارایی سازمانی در این مدل، اهداف هستند. تمرکز بر این است که اطمینان حاصل شود اهداف از طریق یک چارچوب مشارکتی تنظیم شدهاند و توجه کافی به اطمینان از واقعی بودن و دستیابی به وجود دارد. اما این بدان معناست که تمرکز کمتری روی روند دستیابی به آنها وجود خواهد داشت.
تصمیمگیری در مورد روش متمرکز بر جزئیات نیست. با این حال، ایده تنظیم استانداردهای خاص و نقاط ارزیابی عملکرد برای تضمین دستیابی مناسب به اهداف، مهم است. اگرچه تمرکز باید بر تعیین اهداف باشد، اما باید اطمینان حاصل شود که بر چارچوب گسترده روش (نحوه دستیابی به اهداف) به طور مشترک توافق شده است.
دستیابی آسان به اهداف حداکثری
این روند بر تفکر منطقی تأکید دارد. همانطور که گفته شد، اهداف باید واقعبینانه و قابل دستیابی باشند، که کمک می کند تا مدل به حداکثر نتایج برسد. چارچوب مشارکتی و دستیابی به اهداف، کارایی سازمانی را تضمین کرده و دستیابی به موفقیت را سادهتر میکند. رویکرد سیستماتیک میتواند به سازمانها کمک کند تا یک رویکرد منطقی برای رسیدن به اهداف ایجاد نمایند.
این سیستم دارای آزادی داخلی است که امکان تصمیمگیری خلاق را فراهم میکند، زیرا تنها قسمت مهم تعیین اهداف واقعبینانه و دستیابی به آنهاست. آزادی میتواند به ویژه برای زیردستان انگیزه ایجاد کرده و به آنها کمک کند تا حداکثر توانایی را داشته باشند.
پشتیبانی و مربیگری
یک عنصر اصلی مدیریت بر اساس اهداف، بر روی سیستم پشتیبانی متمرکز است. این مدل ارتباط موثر را تسهیل مینماید زیرا مافوق را مجبور به گفتگو با زیردستان میکند. دو طرف ذینفع که به همکاری در زمینه تعیین هدف نیاز دارند، مجبورند با صحت و صراحت بیشتری در مورد مسائل بحث کنند. از آنجا که اهداف باید واقعبینانه باشند، هر دو طرف باید از نیروهای مثبت و منفی تأثیرگذار بر ساختارهای موجود آگاه باشند.
برای کارکرد مدل، افراد مافوق باید بتوانند ساختارهای مناسب پشتیبانی و مربیگری را ارائه دهند. روابط بهتر باید به ایجاد فضایی کمک کند که به اشتراکگذاری مشکلات آسانتر شود.
جمعبندی
مدیریت بر اساس اهداف به یک نظریه محبوب مدیریت تبدیل شده است. تمرکز بر ایجاد محیطی که تصمیمات از بالا به پایین نیست و هر یک از اعضای سازمان توانایی تأثیرگذاری را دارند، یک روش محبوب است. این نظریه دموکراتیک و مشارکتی میتواند مزایای بسیاری را از نظر بهبود مشارکت و رضایت کارکنان در اختیار سازمان قرار دهد. وقتی سازمانها بتوانند تضمین کنند که افراد درگیر اهداف و فرایندها هستند، انتظار میرود از مزایایی مانند بهبود بهرهوری و سودآوری بهرهمند شوند.
این مدل با دقت مورد بررسی قرار میگیرد و اجرای رویکرد سیستماتیک میتواند بسیار ساده باشد. هدف اصلی این مدل این است که اطمینان حاصل شود اهداف در هسته اصلی هر کاری قرار میگیرند و توجه کافی به تثبیت و شناخته شدن آنها در سراسر شرکت میشود.