ساختار مدیریتی رایج در هر سازمانی راه را برای بسیاری از عناصر، که بعضا بخشی از موانع، الگوهای رشد و سایر چالشهای موجود در مسیر موفقیت ما هستند، هموار میکند. یکی از این سبکهای مدیریتی اساسا در طول تاریخ، به ویژه در کسب و کارهای آمریکایی، همواره بر محل کار حاکم بوده است. این سبک مدیریت رویکرد بالا به پایین (Top-down) است.
با این وجود، با تغییراتی در اقتصاد و فرهنگ کار در سالهای اخیر، میتوان شرکتهای بیشتری را در نظر گرفت که رویکرد مدیریت از پایین به بالا (bottom-up) را در پیش گرفتهاند.
معنای این دو مفهوم چیست؟
در این مقاله، ما در مورد رویکرد از بالا به پایین در مقابل رویکرد از پایین به بالا بحث خواهیم کرد. هر دو روش را با جزئیات توضیح میدهیم و به این موضوع میپردازیم که سازمان شما، با اتخاذ هر روش میتواند چه موفقیتهایی را از دست بدهد و یا به دست آورد. همچنین در رابطه با نحوه انتخاب روش مناسب برای سازمان شما نیز بحث خواهیم کرد.
رویکرد از بالا به پایین (Top-down) چیست؟
رویکرد از بالا به پایین در سیستم مدیریت، که از آن به عنوان رهبری خودکامه (autocratic leadership) نیز یاد میشود، نوعی سبک مدیریتی است که معمولا در انواع مختلف سازمانها و در صنایع مختلف، اعمال میشود.
این نوع مدیریت، سلسله مراتبی است و شامل یک مدیر ارشد اجرایی یا مقام مدیریت در بالاترین سطح سازمان میشود که تمام مراحل و دوره کاری را برای کل سازمان، تعیین میکند. این افراد با تکیه بر دانش خود، به نتایج مستقلی میرسند که به منظور تغییر یا بهبود سیستم در کسب و کار شما کمک خواهد کرد.
سپس رهبری و تصمیمات آنها به واسطه جانشینی مدیران اجرایی و بعد از آنها، مدیریت میانی انجام میشود. سرانجام این تصمیمات، اهداف، پروژهها یا وظایف به تیمها و افراد جداگانه در تیم منتقل میشوند. به بیان دیگر، در چنین نوع مدیریتی، همه چیز توسط مدیریت تعیین میشود. این موارد شامل تصمیمگیری درباره محل کار و مواردی درباره سیستمهای کسب و کار است.
این تصمیمات از طریق زنجیره فرماندهی از مدیریت به کارمندان (بالا به پایین) منتقل میشوند. چنین مدیریتی به این معنی است که هر فرد وظیفه انجام نقشها و مأموریتهای مختص به خود را دارد که توسط مدیریت در سطحی بالاتر از جایگاه او، تصمیمگیری شدهاند.
رویکرد از بالا به پایین، جای کمی برای اظهار نظر یا انتقاد از طرف افرادی که این وظایف یا نقشها را اجرا میکنند (چه کارمندان و چه مدیران پروژه که در سطح پایینتری حضور دارند)، باقی میگذارد.
نمونههایی از سازمانهایی که از رویکرد بالا به پایین استفاده میکنند
همانطور که قبلا اشاره کردیم، رویکرد بالا به پایین یکی از متداولترین رویکردهای مدیریتی است که در بسیاری از سازمانها دنبال میشود. این یک رویکرد معمول برای مدیریت در شرکتهایی است که از یک ساختار سلسله مراتبی پیروی میکنند.
این مهم به این معناست که یک مدیر اجرایی (که به عنوان مدیریت سطح بالای سازمان شناخته میشود)، سپس مدیر پروژه (که باید توسط رهبران تیم انتخاب شود) و در نهایت کارمندان در انتهای این هرم حضور دارند که تحت امر دو سطح بالائی مشغول به کار خواهند بود.
نمونههای مشهوری از شرکتهایی که از این روش پیروی میکنند عبارتند از:
- Trump Organization
- Martha Stewart Living
- Helmsley Hotels
در هر یک از این مثالها، افرادی که شرکتها را هدایت میکنند دارای شخصیت قوی هستند. فارغ از اینکه نظر همکاران در مورد این رهبران چیست، داشتن چنین شخصیتهایی اجازه میدهد تا از با رویکرد بالا به پایین، یک روش موفقیتآمیز برای رسیدن به اهداف سازمان، جاری شود.
مزایای استفاده از مدیریت از بالا به پایین
رویکرد از بالا به پایین مدیریت به دلایل خوبی محبوب است. این رویکرد به دلیل مزایایی که به سازمانها میرساند، به طور گسترده در بسیاری از صنایع مورد استفاده قرار میگیرد.
نتیجه سخن
تصمیم گیری در مورد این دو رویکرد، میتواند بسیار گیج کننده باشد، زیرا هر دو سبک مزایا و معایب مختلفی را برای سازمان شما به ارمغان میآورند. بنابراین، این سوال مهم در ذهن پیش میآید که: “کدام روش برای شما بهترین است؟”
به یاد داشته باشید، هر شرکت منحصر به فرد است و فرهنگ خاص خود را دارد که هنگام تصمیمگیری باید مورد توجه قرار گیرد. برخی از ملاحظات مربوط به فرهنگ سازمان شماست که این امکان را فراهم میآورد تا یکی از این دو رویکرد را مد نظر قرار دهید. ملاخظاتی مانند هدف گذاری، مهارت کارمندان، توانائیهای شما برای رهبری تیم.
گاهی ختی مخلوط کردن دو سبک میتواند به شما این امکان را بدهد که از مزایای هر دو بهرهمند شوید در حالی که از برخی از معایب مربوط به هر سبک اجتناب میکنید.