خلاصه کتابرهبری
معرفی و خلاصه کتاب شمال حقیقی
کشف شمال حقیقی هرکس، به یک عمر تعهد و یادگیری نیاز دارد. همانطور که جف ایملت از جنرال الکتریک میگوید، «رهبری یکی از آن سفرهای بزرگ به روح شماست. اینطور نیست که کسی بتواند به شما بگوید چگونه این کار را انجام دهید.» بیل جورج پس از مصاحبه با بیش از صد رهبر بزرگ مانند جف ایملت، متوجه شد که سختترین فردی که رهبری خواهید کرد، خودتان هستید. اگر در نهایت بتوانید خود را در چالشها و مشکلات متعدد زندگی هدایت کنید، خواهید دید که رهبری دیگران بسیار ساده میشود. در واقع، شش حوزه اصلی برای رهبری وجود دارد:
- به دست آوردن خودآگاهی
- تمرین ارزشها و اصول خود تحت فشار
- ایجاد تعادل بین انگیزههای درونی و بیرونی
- تشکیل تیم پشتیبانی خود
- یکپارچه کردن زندگی
- درک اشتیاق و هدف رهبری خود
در حالی که به دست آوردن خودآگاهی یک سفر مادامالعمر است، میتوانید با دریافت بازخورد صادقانه از دیگران، این روند را تسریع کنید. به عنوان مثال، داگ بیکر جونیور در اواسط دهه ۳۰ زندگی خود یک ستاره در حال ظهور در Ecolab بود. یافتن چنین موفقیتی در سنین جوانی باعث شد که او متکبر و خودمحور شود. با این حال، هنگامی که برخی از زیردستان بازخوردهای سختی به او دادند، او یک “تجربه ی کاتارتیک” را پشت سر گذاشت. تجربهای که در آن احساس میکرد کسی آینهای بر او میتابد و حقیقت زشت را به او نشان میدهد. از آن نقطه به بعد، بیکر به جستجوی روح پرداخت و خودآگاهی او یکی از عوامل کلیدی بود که تنها ۹ سال بعد به موفقیت او به عنوان مدیرعامل منجر شد. به عبارت دیگر، داگ بیکر جونیور یاد گرفت که چگونه شمال حقیقی خود را دنبال کند و به دست آوردن خودآگاهی تنها آغاز کار بود.
فصل ۱: داستان زندگی شما انگیزهتان را هدایت میکند
وقتی به رهبران اطراف خود نگاه میکنید، چه چیزی در مورد آنها برجسته است؟ علاقه آنها؟ انگیزهشان؟ شاید شما معتقد باشید که این رهبران توانایی ذاتی برای تصمیمگیری درست و وادار کردن مردم به انجام آنها را دارند. این باور نمیتواند دور از حقیقت باشد. در واقع چیزی به نام رهبر فوری وجود ندارد. رهبر شدن سفری است که شما را در قلهها و درههای زندگی میبرد، زیرا با آزمایشها و مصیبتهای زیادی روبرو میشوید. حفظ اصالت خود در این زمانها بزرگترین چالشی است که با آن روبرو خواهید شد. پس چگونه رهبران این کار را انجام میدهند؟
آنها با پرسیدن این سوال از خود شروع میکنند که “داستان زندگی من چیست؟” وقتی این سوال را از خود میپرسید، میتوانید شروع به کاوش عمیق در درک و چارچوببندی داستان خود کنید. در نهایت، شما این فراخوان را خواهید یافت که به طور واقعی رهبری کنید و به شمال حقیقی خود وفادار بمانید. به عبارت دیگر، رهبران افرادی واقعی هستند که انگیزه خدمت به دیگران را دارند و اطمینان حاصل میکنند که آنها با پتانسیل کامل خود عمل میکنند.
فصل ۲: از دست دادن شمال حقیقی خود منجر به مشکلات مضر میشود
متأسفانه، بسیاری از رهبران در طول سفر رهبری، خود را گم میکنند. آنها شمال حقیقی خود را از دست میدهند و در نهایت از ریل خارج میشوند. بنابراین چه چیزی باعث میشود که بسیاری از رهبران راه خود را گم کنند؟ چرا افراد با پتانسیل عالی به محض رسیدن به قله موفقیت از ریل خارج میشوند؟ مشکل این نیست که این افراد رهبران بدی هستند. در واقع، آنها پتانسیل این را دارند که رهبران خوب، حتی رهبرانی بزرگ باشند! اما جایی در طول مسیر، با گرفتار شدن در موفقیت از مسیر خارج میشوند. جورج در مشاهده برخی از رهبرانی که از ریل خارج شدهاند، پنج نوع رهبر را شناسایی کرد که شمال حقیقی خود را از دست داده بودند.
اولین کهن الگو، فریبکار است. افراد متقلب از طریق حیلهگری و پرخاشگری به رتبههای بالا میرسند. آنها سیاست پیشروی را درک میکنند و اجازه نمیدهند چیزی مانع از آن شود. آنها خودآگاهی کمی دارند و وقتی منبع قدرت خود را پیدا کردند، اهمیتی نمیدهند که دیگران چگونه آنها را میبینند.
الگوی دوم، توجیهکننده است. به نظر میرسد توجیهکنندهها همیشه در حال رسیدگی به مسائل شرکت هستند. با این حال، زمانی که همه چیز مطابق میلشان پیش نمیرود، به ندرت مسئولیت را بر عهده میگیرند. آنها همچنین بیشتر به اعداد اهمیت میدهند، بنابراین برای انجام این کار، تصمیمات کوتاه مدت و عجولانه میگیرند که پیامدهای طولانی مدت دارد.
سومین کهن الگو، جلال طلب است. جویندگان جلال همان طور که از نامشان پیداست: شیفته پول، شهرت، شکوه و قدرت هستند. آنها معتقدند نشانههای ظاهری موفقیت مهمترند و اغلب با پول، تمجید و قدرت بیشتر نسبت به دیگران حسادت میکنند. در داخل، معمولا احساس پوچی دارند.
الگوی بعدی، انزواطلب است. عیب اصلی انزواطلبها، ناتوانی در ایجاد روابط نزدیک و جستجوی مربیان یا شبکههای پشتیبانی است. آنها معتقدند که میتوانند و باید به تنهایی کار را انجام دهند. بدون شبکه پشتیبانی، انزواطلبها به احتمال زیاد اشتباه میکنند.
رهبر کهن الگوی نهایی، ستاره است. ستارهها زندگی خود را به طور کامل بر روی حرفه خود متمرکز میکنند. عیب اصلی آنها ناتوانیشان در وقت گذاشتن برای روابط معنیدار مانند خانواده، دوستیها، جوامع و حتی خودشان است. همانطور که آنها سریعتر به سمت اهداف خود میدوند، خواب، ورزش و نیازهای اولیه را قربانی میکنند تا هم از نظر جسمی و هم از نظر ذهنی شاد بمانند. اغلب اوقات، آنقدر سریع بالا میروند که به ندرت فرصتی برای تفکر و درس گرفتن از اشتباهات خود دارند. با این حال، هنگامی که به اوج رسیدند، مستعد تصمیمگیریهای غیرمنطقی هستند.
فصل ۳: تغییر تفکر از “من” به “ما”
هنگامی که رهبران شروع به صعود به رتبههای سازمانی میکنند، به اشتباه معتقدند که دیگران آنها را دنبال خواهند کرد؛ صرفاً به این دلیل که در یک موقعیت رهبری قرار گرفتهاند. متاسفانه، این درست نیست. رهبری صرفاً این نیست که دیگران از ما پیروی کنند یا دستورات ما را انجام دهند. در عوض، انگیزه دادن به دیگران برای توانمندسازی خود و دستیابی به پتانسیل کاملشان است. بنابراین اگر میخواهید یک رهبر اصیل شوید، باید تفکر خود را از «من» به «ما» تغییر دهید. در واقع این مهمترین تحولی است که هر رهبر میتواند طی کند. چگونه رهبران میتوانند قدرت سازمانهای خود را آزاد کنند اگر افراد را تشویق نکنند تا به پتانسیل کامل خود دست یابند؟
فصل ۹: خلاصه نهایی
هدف رهبران در سرتاسر جهان این است که یک رهبر اصیل باشند. البته، هر رهبر نمیتواند به این امر دست یابد. با این حال، کسانی که شمال حقیقی خود را دنبال میکنند و اجازه میدهند قطبنمای درونی آنها تصمیماتشان را هدایت کند، بیشترین موفقیت را به عنوان یک رهبر خواهند داشت. هنگامی که شخصیت واقعی و علایق و انگیزههای واقعی خود را کشف میکنید، میتوانید تصمیماتی بگیرید که برای شما، کار و خانوادهتان بهتر است. با تبدیل شدن به یک رهبر معتبر، قطبنمای درونی ایجاد میکنید که همیشه شما را در مسیر درست راهنمایی میکند.