این مطلب دارای
نسخه صوتی میباشد:
تفاوت اصلی بین رهبری (Leadership) و مدیریت (Management) چیست؟ بسیاری از افراد تصور میکنند که این دو اصطلاح یک معنی دارند، اما اینگونه نیست. علاوه بر این، نقشهای رهبری و مدیریت به مهارتها و ویژگیهای بسیار متفاوتی نیاز دارند که در این مقاله به آنها خواهیم پرداخت.
در این مقاله، همچنین یاد خواهید گرفت که برقراری ارتباط مناسب یکی از اصلیترین شروط مدیریت موفق است. حال، بیایید به تفاوتهای اصلی بین رهبری و مدیریت بپردازیم.
تفاوت رهبری و مدیریت
به طور کلی تصور میشود که رهبری و مدیریت اغلب دارای همپوشانی هستند. گرچه این میتواند درست باشد، این دو اصطلاح معنیهای متفاوتی دارند و نباید به جای یکدیگر استفاده شوند. هر دو حاوی مجموعهای منحصر به فرد از توابع، ویژگیها و مهارتها هستند که شباهتهایی نیز دارند.
مدیر معمولاً کسی است که در درون سازمان انتخاب یا منصوب میشود. در بیشتر موارد، مدیر بر اساس مهارتهای فنی، دانش و تخصص انتخاب میگردد. اما بزرگترین مهارت رهبر تأثیرگذاری و الهام بخشیدن به مردم است.
در محل کار، داشتن رهبر و مدیر عالی بسیار مهم است. سازمانها برای دستیابی به مأموریت و چشمانداز خود به رهبران خوبی نیاز دارند. همچنین برای اطمینان از اینکه کارها انجام میشود و تیمها با اهداف شرکت همسو هستند، سازمان باید مدیران خوبی داشته باشد.
بیایید نگاهی به ۵ تفاوت اصلی بین رهبری و مدیریت بیندازیم:
رهبران چشمانداز را تعیین و مدیران آن را دنبال میکنند
وقتی نوبت به تعیین و اجرای مأموریت و چشمانداز یک شرکت میرسد، مدیران و رهبران نقشهای مختلفی دارند.
اکثر رهبران چشمانداز روشنی دارند و میدانند که میخواهند سازمانشان به کجا برسد. با این حال، آنها تنها کسانی نیستند که مسئولیت تحقق بخشیدن به این چشمانداز را بر عهده دارند.
در اینجا، مدیران نقش اساسی ایفا میکنند. در حالی که رهبران ممکن است از طریق ارتباطات مدیریتی کارآمد، مسئول انتقال مأموریت، چشمانداز و اهداف شرکت به کل سازمان باشند، مدیران مسئول هماهنگی کارکنان با ارزشها و اهداف اصلی شرکت هستند. با این حال، ۷۱٪ از کارکنان معتقدند که رهبران آنها زمان کافی را برای بازگو کردن اهداف و برنامهها صرف نمیکنند.
حتی اگر مدیران کسانی باشند که میتوانند مردم را برای رسیدن به اهداف یکسان تحت تأثیر قرار دهند، بسیاری از کارمندان بر سر این موضوع توافق دارند که شرکت آنها به خوبی اهداف را اعلام نمیکند. علاوه بر این، کارمندان میخواهند و انتظار دارند که در مورد نحوه عملکرد سازمان و محل کار خود مطلع شوند.
نیتین نوهریا، رئیس HBS، در مصاحبهای برای دوره آنلاین ملزومات مدیریت میگوید:
«من فکر میکنم مدیریت این است که با دیگران کار کنم تا مطمئن شوم اهداف سازمان را بیان کردهام. این فرایند کار با دیگران برای اطمینان از اجرای موثر مجموعهای از اهداف است. رهبری عبارت است از توسعه دادن آنچه باید توسعه یابد؛ این نقش بیشتر مربوط به هدایت تغییر است.»
علاوه بر این، رهبران با توانایی صحبت صریح در مورد اهداف، فرصتها و چالشهای شرکت، کسانی هستند که میتوانند در محل کار اعتماد ایجاد کنند. آنها میتوانند یک محیط کار مولد را تقویت نمایند که در آن کارمندان قادرند ایدهها، نیازها و نگرانیهای خود را به اشتراک بگذارند. هرچه رهبران شفافتر باشند، محیط کار سالمتر میشود.
رهبران ایده میدهند و مدیران اجرا میکنند
در حالی که فرهنگ مدیریتی بر عقلانیت و کنترل تأکید دارد، رهبران بیشتر در جستجوی فرصتهایی برای پیشرفت در سطح سازمانی هستند. آنها این کار را با ارائه ایدههای جدید و سوق دادن افراد به در پیش گرفتن یک ذهنیت آیندهنگر انجام میدهند. به عبارت دیگر، مدیران همیشه به دنبال پاسخ برای “چگونه و چه زمانی” هستند، در حالی که رهبران به دنبال پاسخ برای “چه و چرا” میگردند.
بنابراین، مسئولیت اصلی مدیران این است که وظایف خود را بر اساس دیدگاه رهبر تکمیل نمایند. وظیفه اصلی آنها اطمینان از این است که افرادی که وظایف یا مسئولیتهای مختلف دارند، به طور کارآمد و موثر عمل کرده و احساس کنند میتوانند عقاید خود را به اشتراک بگذارند.
آنها همیشه باید با کنترل کارکنان و ارائه اطلاعات، فرآیندها، گردش کار و ابزارهای لازم، بر کارمندان نظارت کنند تا آنها در مسیر درستی برای دستیابی به موفقیت قرار گیرند.
مدیران با توجه به نقشی که در فرایند تصمیمگیری دارند، با افراد ارتباط برقرار میکنند در حالی که رهبرانی که به ایدهها توجه دارند، با روشهای سطح بالا اما همدلانهتری ارتباط برقرار میکنند. تفاوت اصلی صرفاً بین توجه مدیر به نحوه انجام کارها و توجه رهبر به کارهایی است که باید برای دستیابی به نتایج بیشتر انجام شود.
از آنجا که رهبران همیشه به دنبال ایدههای جدید هستند، آنها همچنین میتوانند نقش مهمی در ایجاد تغییر در سازمانها داشته باشند. علاوه بر این، یک رهبر با توانمندسازی کارکنان برای کار در جهت اهداف مشترک، از تغییرات مثبت الهام میگیرد. قدرتمندترین ابزار یک رهبر برای انجام این کار، ارتباطات کارآمد است.
پیامهای ارتباطی که از طرف رهبران بازگو میشود، باید افراد را برای انجام کارهای متفاوت آماده سازد و دلیل آن را بیان کند، در حالی که مدیران باید به طور مداوم این پیامها را تقویت نمایند. با این حال، بسیاری از مدیران حتی از علت وقوع تغییر آگاه نیستند.
رهبران به مردم انگیزه میدهند و مدیران آنها را هدایت میکنند
در حالی که رهبران از قدرت بالایی برای الهام بخشیدن به مردم برخوردار هستند، مدیران مسئول هدایت مداوم و ایجاد تجربه مثبت در کل سفر شغلی کارمندان میباشند.
از آنجا که مدیران بیش از ۷۰٪ از مشارکت کارمندان را در محل کار به خود اختصاص میدهند، همچنین درمورد موفقیت و بهرهوری تیمهایشان مسئول هستند.
با این حال، اگر مردم از آنچه رهبر میگوید الهام نگیرند، از دست مدیران کاری برنمیآید. با توسعه سبک رهبری شخصی از طریق بازتاب دادن شخصیت خود، ارتباطات اصیل و ارائه بازخورد مداوم، رهبران میتوانند نیروی کار خود را توانمند سازند، توجه پیروان را جلب کرده و آنها را برای پیگیری برنامههای مهم سازمانی تشویق کنند.
مطالعات نشان میدهند که کارکنان وقتی فرصت دارند به طور منظم با رهبران مشارکت داشته باشند، کمتر تحت فشار قرار میگیرند. علاوه بر این، رهبر قدرت زیادی برای تأثیر بر مشارکت کارکنان دارد.
کارمندان در محل کاری که از ارتباط صادقانه، باز و شفاف پشتیبانی میکند، به طور موثرتری کار خواهند کرد. با این حال، بسیاری از سازمانها هنوز از اهمیت ارتباط دوطرفه بین رهبران و کارمندان غافل هستند. در عوض، اطلاعات به صورت یکطرفه جریان مییابند و کارمندان فرصتی برای پیوستن به مکالمات شرکتی ندارند.
رهبران به آینده نگاه میکنند، مدیران در حال کار میکنند
یکی از تفاوتهای اصلی رهبران و مدیران این است که رهبران بیشتر به آینده معطوف هستند، در حالی که مدیران بیشتر به زمان حال توجه دارند.
بنابراین، مهمترین هدف مدیر، دستیابی به اهداف سازمانی با اجرای فرایندها و رویههای مربوط به بودجهبندی، ساختار سازمانی و کارکنان است. از طرف دیگر، رهبران تمایل دارند که از قبل فکر کنند و از فرصتهای آینده استفاده نمایند.
با این وجود چشمانداز رهبری از آینده اگر نتواند به طور شفاف و واضح به مدیران و کارمندان منتقل شود، معنایی ندارد.
از آنجا که یکی از بزرگترین عوامل اشتغال و تجربه کارکنان در محل کار، احساس داشتن هدف و همسویی ارزشهای شخصی و شغلی کارکنان است، هر رهبر باید در جهت ایجاد این حس در بین کارکنان تلاش کند.
رهبران فرهنگ را شکل میدهند، مدیران آن را تأیید میکنند
فرهنگ سیستمی از ارزشها، اعتقادات و رفتارها است که عملکرد سازمان و نحوه انجام کار را شکل میدهد و تعیین میکند. هنگامی که فرهنگ سازمانی با استراتژی کلی کسب و کار همسو باشد، کارمندان و سایر ذینفعان به گونهای رفتار میکنند که دستیابی به اهداف را امکانپذیر میسازند.
وقتی صحبت از فرهنگ سازمان میشود، تفاوت بین رهبری و مدیریت این است که رهبران فرهنگ را تعریف کرده و شکل میدهند، در حالی که مدیران کارمندان خود را به سمت پیروی از آن فرهنگ سوق میدهند.
این وظیفه رهبر است که از طریق اقدامات و ارتباطات معتبر و تصمیمات خود ارزشهای اصلی شرکت و اعتقادات فرهنگ سازمان را حفظ کند. رهبران پرشور و الهامبخش قدرت زیادی برای انتقال دادن فرهنگ سازمانی در سراسر شرکت و تأثیرگذاری بر رفتارهای کارکنان دارند.
مهارتها و سبکهای رهبری آنها تأثیر زیادی در نحوه فرهنگسازی دارد، در حالی که نقش مدیر پشتیبانی مداوم از فرهنگ موجود در تیمها است.
بنابراین، سوق دادن کارمندان به پذیرفتن فرهنگ و ارزشهای اصلی شرکت بدون همکاری بین رهبری و مدیریت غیرممکن است.
مناطقی که مدیریت و رهبری با هم تداخل دارند
حتی با وجود اینکه نقشهای رهبری و مدیریت در سازمان متفاوت هستند، زمینههای بسیاری وجود دارند که وظایف و مسئولیتهای آنها با هم به تداخل برمیخورند. سه حوزه اصلی عبارتند از:
- ارتباطات: ارتباطات رهبری و مدیریتی، هر دو برای موفقیت سازمان بسیار مهم هستند. همانطور که قبلاً ذکر شد، کارکنان انتظار دارند که در مورد فرهنگ شرکت خود آموزش ببینند. در حالی که ارتباطات رهبری باید برای افراد الهامبخش باشد، ارتباطات مداوم و روشن مدیریتی، افراد را قادر میسازد تا بیشترین تلاش را کرده و روابط قویتری بین تیمها ایجاد کنند.
- حل مسئله و تصمیمگیری: تصمیمگیری موثر و حل مسئله هم به عهده مدیر است و هم رهبر. در حالی که رهبران ممکن است مسئول تصمیمگیری در سطح شرکت باشند، مدیران مسئول تصمیمگیری در سطح تیمی یا اداری هستند.
- تغییر و مدیریت بحران: مشابه تصمیمگیری، رهبران و مدیران باید در مواقع تغییر یا بحران باهم همکاری کنند. وضعیت فعلی جهان به ما اهمیت تحول چابک در محل کار و نیاز به سازگاری سریع با تغییر را یاد میدهد. اگرچه رهبران ممکن است درک بهتری از تغییر مورد نیاز برای اجرا داشته باشند، اما مدیران دانش بهتری دارند که چگونه میتوانند کارکنان را قادر به پذیرش تغییر و همسویی با آن کنند.
۱۰ مهارت برتر رهبری و مدیریت
در رهبری همه چیز در جهت هدایت مردم به سوی یک هدف مشترک انجام میگیرد، در حالی که مدیریت شامل فرآیند برخورد یا کنترل افراد است.
۱۰ مهارت برتر مدیریت عبارتند از:
- مهارتهای بین فردی
- ارتباطات
- انگیزه
- سازمان
- نمایندگی
- برنامهریزی رو به جلو
- تفکر استراتژیک
- حل مسئله
- آگاهی از کسب و کار
- راهنمایی
۱۰ مهارت برتر رهبری عبارتند از:
- ارتباطات
- انگیزه بخشیدن
- نمایندگی
- مثبت بودن
- قابل اعتماد بودن
- خلاقیت
- بازخورد
- مسئولیت
- تعهد
- انعطافپذیری
نتیجهگیری
مهارتهای رهبری را میتوان در هر مرحله از حرفه شغلی توسعه داد. با درک ویژگیهای رهبران مؤثر و تفاوت رهبری با مدیریت، میتوانید تکنیکهایی را برای مربیگری همکاران، ارائه بازخورد و غلبه بر چالشهای سازمانی خاص توسعه دهید.