تحلیل کسب و کار
مسیر تحلیلگر کسب و کار از سطح عملیاتی تا سطح استراتژیک
عجیب است که چطور چیزی که قرار است ساده باشد واقعاً بسیار پیچیده است. چیزی که تصور میشود مسئله پیشرفت شغلی خطی باشد، در واقع میتواند در وضعیت چرخه مداوم قرار بگیرد و به هیچ وجه امکان خاتمه چنین چرخهای وجود ندارد. نقطه ایست و ناامیدی. این مسئلهای است که بسیاری از تحلیلگران کسب و کار متوسط با آن روبرو هستند. آنها نمیدانند چگونه چرخهها را تغییر دهند و یک درجه ارتقا پیدا کنند و تحلیلگر ارشد کسب و کار باشند، که نقش راهبردی در کمک به ذینفعان کسب و کار خود دارند تا راهکارهای خود را از طریق برنامههای درست عملی کنند.
حرکت از تحلیلگر سطح عملیاتی به تحلیلگر سطح استراتژیک
حرکت از یک سطح به سطح دیگر در هر حرفهای نیاز به تغییر چندگانه از مهارت به کاربرد دانش دارد. اغلب این تغییر قبل از این اتفاق میافتد که تغییر رسمی از متوسط به تحلیلگران ارشد کسب و کار صورت گیرد. اجازه دهید از یک مثال استفاده کنیم:
به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار متوسط ممکن است تمرکز من انتخاب، تشخیص و حل مشکلات و تحلیل راهحلهای ممکن باشد. بنابراین ویژگیهای یک تحلیلگر کسب و کار متوسط میتواند شامل مواردی که در ادامه میگوییم باشد:
_ بررسی و تحلیل مشکلات سیستم و تشخیص راه حل
_ احتمالاً به نوعی راهنمایی و جهت یابی از طرف ذینفعان یا یک تحلیلگر ارشد و پیشرو در کسب و کار نیاز خواهید داشت.
_استفاده از تکنیکها برای استخراج نیازمندیها و مستند سازی آنها
_ روند تفکر آنها به احتمال زیاد با درک مسئله، جمع آوری نیازها و تجزیه و تحلیل آنها، نوشتن نیازها و طراحی تشخیصها همسو خواهد بود.
ذینفعان کسب و کار به عنوان مشاور از تحلیلگران ارشد کسب و کار موثر استفاده میکنند. وقتی ذینفعان کسب و کار در مرحله ابتدایی ایدههای طوفان فکری قرار میگیرند و آنها را به مفاهیم تبدیل میکنند، از این تحلیلگران کسب و کار برای تحلیل و اجرای ایدهها کمک میگیرند. نظرات و دیدگاههای آنها آنقدر مهم است که ذینفعان کسب و کار معمولاً تمایلی به ادامه جلسات توسعه مفاهیم خود بدون آنها ندارند. این بیان عادلانهای است که میگوید، اگر نه همه، بیشتر تحلیلگران کسب و کار آرزو دارند که در حرفه خود به این مرحله برسند. نکته اصلی همیشه نحوه استفاده از دنیای سازمانها برای رسیدن به این مرحله است.
در بین تحلیلگران کسب و کار واسطه و ارشد، تحول شروع میشود. بعضی اوقات میتوانیم از این امر غافل شویم که بخاطر موفقیت ما به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار واسطه در حال ارتقا هستیم یا ذینفعان انتظار دارند که ما به سمت این نقش ارشد حرکت کنیم. در این مسیر تحولی است که ممکن است درخواست قدم گذاشتن به این نقش را از دست دهیم. برای درک تغییرات انتظارات خود، نیاز به تفکر آگاهانه داریم. نیاز به جهت یابی آگاهانه به این نقش دارد.
برای یک تحلیلگر ارشد کسب و کار، ما به طور معمول ویژگیهای زیر را پیدا میکنیم:
_ آنها تحلیل استراتژیک را برای ایجاد نیازهای سازمان انجام میدهند و در مورد چگونگی انتقال سازمان به سطح بالاتر به موثرترین روش مشاوره ارائه میکنند.
_ اغلب با مدیر پروژه برای هماهنگی و نظارت بر آن با دانش گسترده از متدولوژیهای پروژه همکاری میکنند.
_ تکنیکهای مبتنی بر شرایط یا ذینفعان را انطباق میدهد و اغلب در روند مدل سازی نیازمندیها پیش میرود.
نمای کلی علاوه بر تمرکز بر روی مشکل یا راه حل موجود به رهبری با نفوذ منتقل میشود زیرا ذینفعان ما را به عنوان مشاور فرا میخوانند.
فقط یک لحظه مکث کنید و با خود صادق باشید، کجای این زنجیره قرار دارید. آیا ذینفعان شما را با نام فرا میخوانند؟ در این صورت، شما در مقایسه با همسالان خود در این رقابت پیشی میگیرید. اما اگر آنها شما را به نام شما صدا نکنند چه مشکلی وجود دارد و چگونه میتوانید آن را برطرف کنید؟ یک اشتباه رایج توسط بسیاری از تحلیلگران کسب و کار، این فرض است که ، به دلیل تعداد X سال فعالیت به عنوان تحلیلگر کسب و کار متوسط، آنها واجد شرایط ارتقا به تحلیلگران ارشد کسب و کار میباشند. اشتباه دیگری که اغلب مرتکب میشود این است که یک تحلیلگر کسب و کار میانی فکر میکند عنوان “ارشد” وقتی است که کیفیت یک تحلیلگر کسب و کار را نشان دهد. همانطور که قبلاً گفتیم غالباً این روند انتقال مبهم است و قبل از آنکه به طور رسمی به عنوان یک تحلیلگر ارشد کسب و کار شناخته شوید، آغاز میشود. برخی دیگر مدیر برنامهای برای خود جستجو میکنند تا آنها را به نقش تحلیلگران استراتژیک کسب و کار در سازمانهای مربوطه برسانند. و تا زمانی که این “تبلیغ” توسط مدیر برنامه آغاز نشود، آنها خود را درمانده میدانند. برخی این طرز فکر را دارند که شرکت در بسیاری از دورهها، رسیدن به این مرحله از زنجیره را تضمین میکند. این جای تاسف دارد، زیرا هیچ یک از موارد فوق به خودی خود، آنقدر قوی نیست که بتواند این چرخه مداوم را متوقف کند.
برای اینکه یک تحلیلگر کسب و کار میانی بتواند شغل خود را به سطح بعدی برساند به سطح خاصی از خودآگاهی و رهبری تأثیرگذار نیاز دارد، که این امر برای جهتیابی در سازمان بسیار مهم است. در مرکز این خودآگاهی سه حوزه وجود دارد که همیشه باید آنها را بررسی کنید. این تضمین میکند که شما در مسیر خود برای ارتقای وضعیت خود از تحلیلگر کسب و کار متوسط تا یک تحلیلگر ارشد تاثیرگذار در کسب و کار هستید، که نظر شما در پی آن است. و همراه با رهبری تأثیر، انگیزه تحول را ایجاد میکنند. شکل زیر نمای تصویری از این حوزهها است. در هر یک از این سه حوزه شما باید به عنوان بخشی از خودآگاهی، تفکر هدفمند داشته باشید. اجازه دهید درباره این موضوع بیشتر بحث کنیم.
آنچه انجام میدهید (و چگونه آن را انجام میدهید)
به طور طبیعی گفته میشود که ما همان کاری هستیم که به طور مداوم انجام میدهیم، این امر در دنیای تحلیلگران کسب و کار نیز کاربرد دارد. بین آنچه که ما روزانه انجام میدهیم (یا اینکه چگونه آن را انجام میدهیم) و اینکه ذینفعان ما را چگونه درک میکنند، ارتباط مستقیمی وجود دارد. اجازه دهید با مفهوم آن روبرو شویم، مردم با افرادی که دوست دارند خوب کار میکنند. مفهوم “ما لازم نیست با هم دوست باشیم، زیرا در اینجا هستیم تا کار کنیم” یک مغالطه در دنیای ما است، خصوصاً به این دلیل که ما در ارتباط با دیگران کار میکنیم. اگر در زمینه پیشرفت شغلی به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار متوسط جدی هستید، ممکن است برای ایجاد و تقویت رابطهای که با ذینفعان خود دارید، تلاشهای همدلانه و هماهنگ انجام دهید. ممکن است لزوماً رابطه دوستی نباشد (در واقع، لزوماً نباید باشد)، اما باید دوستانه، دلپذیر و صمیمانه باشد. من به یاد دارم که چگونه در سازمان قبلی خود تیم توسعه ما همیشه برنامهای را برای کار با نیازمندیهای تیم تحلیلگران کسب و کار من تهیه میکرد، حتی اگر کارهای بسیاری برای انجام داشتند، صرفاً به دلیل روابط هدفمندی که من با آنها ایجاد کردم و پرورش دادم. هرگز قدرت ایجاد روابط خوب را دست کم نگیرید.
ذینفعان شما باید بدانند که میتوانند به شما اعتماد کنند، به شما تکیه کنند و به شما اطمینان کنند. این امر در صورت دستیابی به وعدههای خود تحقق مییابد، مهم نیست که وعدهها چقدر کوچک باشند. هر وعده داده شده معادل یک قرارداد برای تحویل چیزی است. در صورت عدم تحقق وعدهها، اعتبار شما از نظر ذینفعان کم میشود. مسئولیت جلب نظر مثبت ذینفعان به طور گسترده بر دوش شما قرار میگیرد. این علاقه با کاری که انجام میدهید یا انجام نمیدهید تعیین میشود. فریب این گفته را نخورید که ذینفعان ممکن است حتی اگر شما ناخوشایند باشید با شما همکاری کنند. من به شما اطمینان میدهم آنها در اولین فرصتی که به دست بیاورند شما را نا امید میکنند و یا در اولین صدماتی که شما موجب شوید، شما را مجازات میکنند، صرفاً به این دلیل که شما یک تحلیلگر کسب و کار متوسط ناخوشایند در فضای آنها هستید. این امر منطقی است که تصدیق کنیم کارهایی که انجام میدهید یا نحوه رفتار شما ناخودآگاه لحن چگونگی تعامل و برخورد ذینفعان خود و چگونگی درک شما را تعیین میکنند. همیشه محتاط باشید و در نکات زیر به دنبال تجلی صفات رفتاری خود باشید:
_ زبان کلامی(کلماتی که ما استفاده میکنیم)
_ زبان غیر کلامی(زبان بدن، که ما را او میدهد)
_ سریع بودن و احساس فوریت (یا فقدان آن)
_ نگرش (که اعضای تیم و یا ذینفعان شما را جذب یا بیگانه میکند) _ تمایل به نظارت و / یا هدایت دیگران (یا فقدان آن)
_ کمک به محیط اتاق (از طریق انرژی مثبت یا منفی)
_ نقش در تشدید یا مهار گسترش سیاستهای اداری
_ سهم یا فقدان در مکالمات کسب و کار (چگونه ذینفعان شما اگر در انجمنهای مناسب عقیده خود را به اشتراک نگذارید، فکر شما را میخوانند)
_ سطح انگیزه ذاتی و نحوه ارائه آن به تیم
در حالی که برخی از این انتظارات رفتاری ممکن است به صراحت در برخی از اسناد ارزش تیمیبیان شده یا در مورد آنها صحبت شده باشد، اما بعضی از آنها در هیچ کجا نوشته نشده است. با این حال، آنها لنزهایی هستند که دیگران از طریق آنها شما را در نظر میگیرند و میسنجند. بنابراین کسب خودآگاهی در این زمینه اهمیت دارد زیرا ممکن است فقدان یکی از این موارد شما را از رسیدن به درجههای بالاتر باز دارد و یا شما را به عنوان تحلیلگر ارشد کسب و کار معرفی کند که ذینفعان کسب و کار میتوانند به دنبال اخذ راهنمایی در مورد موضوعات استراتژیک از شما باشند.
آنچه میدانید (و چگونه آن را نشان میدهید)
این جنبه به عمق فنی شما مربوط میشود. اینجاست که پیشرفت مداوم در حرفه شما همیشه نقش اساسی دارد. اگر خود رای هستید و مایل نیستید که در زمینه تحولات تحلیل کسب و کار به روز شوید، انتظار پیشرفت در حرفه خود را نداشته باشید. همانطور که همه چیز در اطراف ما در حال تغییر است، نقش تحلیلگر کسب و کار نیز که دچار تحول عظیم نیز میشود. مهارتهای فنی پایهای است که توانایی شما برای موثر بودن در آنچه انجام میدهید را موجب میشود. اما مهارتهای فنی را نمیتوان در انزوا به کار برد، آنها در یک زمینه کسب و کار استفاده میشوند. ارزش واقعی یک تحلیلگر کسب و کار فراتر از توانایی استخراج نیازمندیها، تسهیل جلسات “توسعه برنامه مشترک” (JAD-Joint Application Development) یا سایر کارگاهها، ترسیم نمودارهای زبان مدلسازی یکپارچه (UML-Unified Modeling Language) است.
این همچنین تسلط بر دانش حوزه کسب و کار را شامل میشود. این وظیفه شما است که به عنوان یک تحلیلگر میانی کسب و کار نشان دهید که دانش کافی کسب و کار را در اختیار دارید و جنبههای مختلفی از این دانش را تلفیق کردهاید تا در نهایت با درک درستی از نگرانی ذینفعان کسب و کار خود، اینکه چه عواملی موجب فروش بیشتر میشود، ریسکها، چه چیزی باعث ایجاد وفاداری مشتری میشود و چه مراحلی میتوانند برای حل چالشهای کسب و کار که روزانه با آنها روبرو هستند، تصمیم بگیرند. چگونه میتوانید از یک تحلیلگر کسب و کار متوسط به یک تحلیلگر استراتژیک ارشد ارتقا یابید، اگر این توانایی را نداشته باشید که ذینفعان کسب و کار خود را قانع کنید که بر آنچه برایشان در کسب و کار اهمیت دارد تسلط پیدا کردهاید (هم در سطح عملیاتی و هم استراتژیک). به عنوان مثال، اگر شما یک تحلیلگر کسب و کار متوسط هستید که در بازارهای مالی کار میکنید، آنچه وضعیت شما را از نظر ذینفعان کسب و کار شما بالا میبرد، این است که نشان دهید با مفاهیم موجود در این فضا، و چگونگی ارتباط آنها و تاثیر آن بر دیگر مسائل و همچنین سایر عوامل مرتبط با کسب و کار به خوبی آشنا شدهاید. همین امر در مورد یک تحلیلگر کسب و کار متوسط نیز در کسب و کار منطقی، فضای محاسبات ابری، بازاریابی دیجیتال، نظارت و انطباق، و غیره صدق میکند. تا زمانی که درک خوبی از پویاییهای موجود که در کسب و کار مربوطه نقش ایفا میکنند نداشته باشید، نمیتوانید ارزش استراتژیکی به ذینفعان در کسب و کار آنها اضافه کنید. این امر بدون درک مدل کسب و کار، سهم بازار، مدل عملیاتی، مفاهیم اصلی و سایر بخشهای مرتبط حاصل نمیشود.
آنچه در این شرایط اتفاق میافتد این است که، یک تحلیلگر کاملاً آگاه، با خجالتی بودن خود را به دردسر میاندازد. آنها تمایل دارند که در جلسات با ذینفعان کسب و کار، بیش از حد محرمانه و کم تحرک باقی بمانند. در نتیجه، عمق آنچه میدانند تنها در صورتی که وقتی از او سوال شود یا با کسی که با او راحت کار میکند، آشکار میشود.
اگر شما یکی از آن دسته از تحلیلگران کسب و کار متوسط هستید که به خود شک میکنید، هیچ کاری را نمیتوانید انجام دهید. تنها وقتی که شما صحبت کنید ذینفعان کسب و کار میتوانند بینشهایی را که در نظر دارید ایجاد کنند. و بر اساس آن، آنها میتوانند در مورد مناسب بودن شما برای آن نقش مشاورهای که در جستجوی آنها هستند و امیدوارند در تحلیلگران کسب و کار پیدا کنند، نظر آگاهانه ای ارائه دهند.
آنچه را ارائه میکنید (و چگونه به دست میآید)
اگر چیزی برای نشان دادن نداشته باشید، یا اگر آنچه ارائه میدهید ضعیف یا با استاندارد غیر قابل قبول باشد، همه موارد فوق میتوانند به راحتی بینتیجه باقی بمانند. مهم نیست که مهارت افراد شما چقدر خوب است و شما چقدر دنیای کسب و کار، ذینفعان را درک میکنید، اگر نتوانید چیزی با ارزش به آنها تحویل دهید، وقت خود را تلف میکنید. در نهایت، کمک به ذینفعان کسب و کار فروش، رتبه بندی مشتری، و سهم بازار را بهبود میبخشد. اینجاست که تحلیلگران کسب و کار متوسط آبها را گل آلود میکنند. آنها بر این واقعیت تمرکز میکنند که ۵، ۶ یا ۷ سال در این زمینه فعالیت داشتهاند و به همین دلیل حق دارند به نقش تحلیلگران ارشد کسب و کار ارتقا یابند، اما کیفیت کار و میزان ارائه آنها انتظارات را برآورده نمیکند. آنها هنوز هم وابسته به صاحب محصول یا کسب و کار هستند تا آنها را تحت فشار قرار دهند، در جهت درست راهنمایی کنند و در مورد نحوه انجام کارها راهنمایی کنند. آنها هنوز منتظرند تا درباره پیشرفت در تحویل محصولات از آنها سوال شود. به جای اینکه دیگران را مدیریت کنند، آنها هستند که هنوز هم اداره میشوند. آنها نمیتوانند با روش خلاقانهای بر موانعی که با آن روبرو میشوند غلبه کنند، اما انتظار دارند که به آنها گفته شود در آینده چه باید بکنند یا چگونه بن بست را حل کنند. آنها به اندازه کافی مطمئن نیستند که بتوانند مربیان تحلیلگر جوان را که به تیمهایشان میپیوندند راهنمایی کنند. آنها درک نمیکنند که با راهنمایی دیگران، از طریق لحظههای متعدد پیروزی که بوجود میآید در حالی که روند مربیگری را طی میکنند، موفقیت بیشتری بدست میآورند.
به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار میانی که مایل به دیده شدن به عنوان فردی است که در حرفه شما فعالیت میکند، افراد ذینفع کسب و کار میتوانند در مورد مناسب بودن مفاهیم خود از آنها استفاده کنند، شما باید اطمینان داشته باشید که کیفیت، زمان و ارائه تحویلهای خود را حفظ کنید. حرفهای بودن، از جمله، با چگونگی ترکیب ارائه شما سنجیده میشود. چگونه ارائههای شما آماده و از چه طریقی انجام میشود. این امر با توجه به میزان آمادگی شما در جلسات JAD اندازه گیری میشود. شرم آور ترین مسئله برای شما به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار این است که جلسهای را برگزار کنید که به طور واضح از قبل برای آن کاملا آماده یا اصلاً آماده نشده باشید. همچنین این مورد بیاحترامی شما به مخاطب به نظر میرسد. اطمینان حاصل کنید که تحویلها، علاوه بر به موقع بودن، عاری از خطاهای دستوری و اشتباهات املایی باشند. همیشه کارهای خود را قبل از انتشار یا توزیع آن تصحیح کنید و هر زمان که ممکن (یا لازم) است از همکار خود بخواهید آن را بررسی کند. این نشانه بی کفایتی شما نیست، بلکه نشانه یک تحلیلگر کسب و کار حرفهای است که به کار خود افتخار میکند.
در آخر، اطمینان حاصل کنید که نحوه مشاهده خودتان از نظر میزان تولید شما با اینکه همتایان و ذینفعان کسب و کار، شما را چگونه میبینند و میزان تحویل شما را مشاهده میکنند، مطابقت دارد. شما میتوانید با جستجوی بازخورد به طور مداوم، بدون انتظار برای جلسات بررسی رسمی عملکرد به این هدف برسید. از این طریق قادر خواهید بود مناطقی را که هنوز نیاز به کار بر روی آنها دارید شناسایی کنید. من از یک تحلیلگر کسب و کار یاد میکنم که زمانی در سازمان قبلی در تیم من کار میکرد. من او را به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار استخدام کرده بودم. تصمیم من برای استخدام فردی بدون هیچ تجربهای در این زمینه به دلیل پتانسیلی بود که من در او دیده بودم. او دارای نگرش عالی، انرژی مثبت و اشتیاق فراوان بود. پس از چند سال حضور در تیم، زمانی که به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار متوسط فعالیت میکرد، وی فکر کرد که آماده است به تحلیلگر ارشد کسب و کار ارتقا یابد.
من با این تصمیم موافقت نکردم. دلیلش این بود که، در چندین مورد، من مجبور شدم در پروژه او دخالت کنم تا به او کمک کنم در پروژههای خود پیش رود، زیرا ایدهها و انگیزههای او برای چگونگی حرکت به جلو تمام شده بود. او از این که من فکر کردم هنوز آماده نشده است خوشحال نشد. در تجربه من، تحلیلگران ارشد کسب و کار راه را پیش میبرند. آنها به افرادی که در پشت سرشان هستند نحوه کارها را نشان میدهند. آنها به راهنمایی مشاغل در امور عملیاتی و استراتژیک کمک میکنند. به نظرتان شما آمادگی لازم برای فعالیت در این سطح را دارید؟
همانطور که روی موارد فوق کار میکنید، فراموش نکنید که رهبری تاثیرگذار باشید تا به یک مشاور قابل اعتماد تبدیل شوید. در اطراف سه حوزه که ما در مورد آنها صحبت کردیم دو اصل رهبری تاثیرگذار وجود دارد. داشتن نمای ۳۶۰ و جهانی بودن.
نمای ۳۶۰
در نمودار زیر (از کتاب برنامه مورد نیاز، بهترین تمرینات برای توسعه دهندگان، نسخه ۳ توسط کارل وایگرز و جوی بیتی)، ما میتوانیم این رهبری اصلی را ببینیم که نقش تحلیلگران کسب و کار در رابطه با ذینفعان چیست. جان ماکسول در کتاب خود، رهبری با. نمای ۳۶۰ درجه، از توسعه این مدل از جایی که در آن هستید صحبت میکند. منتظر زمانی نمانید که در موقعیت اقتدار یا نفوذ قرار داشته باشید. از جایی که اکنون هستید، به عنوان یک تحلیلگر کسب و کار متوسط، میتوانید از الگوی فوق استفاده کنید تا فرصتهایی برای تاثیرگذاری و هدایت ذینفعان خود ایجاد کنید. این جایی است که شما شروع به نمایش مشخصات یک تحلیلگر ارشد کسب و کار میکنید. درک نیازهای ذینفعان ارشد، مربیگری و نظارت ذینفعان جوان و حمایت از سایر ذینفعان از این جمله است.
هدفمند باشید
ما قبلاً در مورد این تحول از تحلیلگر متوسط به ارشد کسب و کار و اینکه این انتقال چگونه به فکر و تلاش آگاهانه نیاز دارد، اشاره کردیم. همچنین گفتیم که این تغییر اغلب در نتیجه این تلاش آگاهانه و مدتها قبل از عنوان تحلیلگر ارشد کسب و کار اتفاق میافتد. جان ماکسول میگوید “شما فرصتی پیدا نمیکنید، از طریق یک فرصت رشد میکنید”. تنها دلیلی که کسی قصد دارد شما را تبلیغ کند این است که شما بزرگ شدهاید تا مسئولیت بیشتری را بپذیرید. ما در مورد نمای ۳۶۰ صحبت کردیم و اکنون زمان آن رسیده است که در مورد آنچه میدانید، کاری که انجام میدهید و آنچه که به هر یک از این ذینفعان ارائه میدهید، آگاه باشید. در حالی که به نقش تحلیلگر ارشد کسب و کار مشغول هستید، دو تله وجود دارد که باید نسبت به آنها آگاهی داشته باشید. اولین تله فرضیات است. فرض نکنید که آماده هستید. فرض نکنید که شما شایسته مقام هستید. هیچ چیز در زندگی تضمین نمیشود. در حالی که شما در سالن انتظار از زمان استفاده میکنید تا به نقشی که مد نظر دارید تبدیل شوید. این به معنای هرگونه پیشرفت در زندگی است.
ثانیا، غفلت نکنید. چرا مردم اغلب چیزی را شروع نمیکنند؟ زیرا چالش و ترس از چالش برای آنها آزار دهنده است. آنها این نکته را از دست میدهند که هر چیز خوبی و ارزش آن در این زندگی با یک چالش آغاز میشود.
مجموعه
تحلیل کسب و کار
- چرا تحلیلگران کسب و کار به مهارت تفکر نقادانه نیاز دارند؟
- مقدمهای بر فرآیندکاوی و مدلسازی برای تحلیلگران کسب و کار
- BA به چه معناست و تحلیلگر کسب و کار به چه کسی میگویند؟ (مقدمهای بر BABOK)
- تعریف تحلیل کسب و کار براساس BABOK چیست؟
- دانلود کتاب | تحلیل کسب و کار BABOK
- چگونه مدرک CCBA یا CBAP در تحلیل کسب و کار بگیریم؟
- استراتژیهای قبولی و اخذ مدرک CBAP
- مهمترین نکات در اخذ مدرک CCBA و CBAP در تحلیل کسب و کار
- تحلیل کسب و کار چقدر اهمیت دارد؟
- مدل مفاهیم کلیدی تحلیل کسب و کار (BACCM) چیست؟
- چگونه تحلیلگران کسب وکار میتوانند به فروش بیشتر کمک کنند؟
- یک روز از زندگی یک تحلیلگر کسب و کار
- به این ۷ دلیل شما باید یک تحلیلگر کسب و کار شوید
- چگونه به یک تحلیلگر کسبوکار تبدیل شویم؟ (راهنمای کامل)
- پرونده تجاری (Business Case) چیست و چگونه نوشته میشود؟
- مهارتهای زنجیره تامین که هر تحلیلگر کسب و کار باید بداند
- تحلیلگر کسب و کار به عنوان یک فروشنده
- مسیر تحلیلگر کسب و کار از سطح عملیاتی تا سطح استراتژیک
- دفاع از نیازهای ذی نفعان به عنوان رسالت تحلیلگر کسب و کار
- ۲۰ درس کلیدی از تحلیل کسب و کار
- تحلیلگر کسب و کار در محیط چابک (Agile)
- تحلیلگر کسب و کار در مقابل مدیر پروژه
- ماتریس ردیابی نیازمندیها (RTM) چیست و چگونه ایجاد میشود؟
- تکنیک طوفان فکری در تحلیل کسب و کار
- راهنمای برگزاری طوفان فکری به صورت آنلاین
- گروه تمرکز چیست و چگونه اجرا میشود؟
- تحلیل کسب و کار و مدیریت تغییر
- ارزیابی تحلیل کسب و کار با شاخصهای کلیدی عملکرد (KPI)
- تحلیل کسب و کار با تکنیک «۵ چرا؟» | Five Whys
- چرا تحلیلگران کسب و کار باید از BPMN استفاده کنند؟
- سوالات مهم در مصاحبه استخدامی شغل تحلیل کسب و کار
- ساخت نیازمندیها براساس سفر مشتری
- ۸ نکته از تحلیل کسب و کار و استخراج نیازمندیها (Requirements Elicitation)
- داستان کاربر (User Story) چیست و چگونه استفاده میشود؟
- ارتباط تحلیل کسب و کار با داستان کاربر (User Story)
- ۹ نوع مستندات برای نیازمندیهای تحلیل کسب و کار و کاربرد آنها
- راهنمای کامل مدل کانو
- اولویتبندی نیازمندیها در تحلیل کسب و کار
- تحلیل کسب و کار و میزان تسلط لازم بر حوزه تخصصی سازمان
- استفاده مجدد از نیازمندیها (Requirements Reuse)
- ۳ روش در مشاوره تحلیل کسب و کار
- روشهای تحلیل ذینفعان
- ۵ ترند مهم در تحلیل کسب و کار
- ۱۰ نکته برای نقشه برداری فرایندهای کسب و کار
- مدیریت نیازها هنری است که توسط یک تحلیلگر کسب و کار به دست میآید
- تحلیل و اولویتبندی مسکو (MOSCOW) چیست و چه کاربردی دارد؟
- ضرورت تعریف کردن نیازهای کسب و کار
- معرفی برترین نرمافزارهای مدیریت نیازمندیها برای تحلیل کسب و کار
- معرفی تکنیکهای مهم در تحلیل کسب و کار بر اساس BABOK
- ویدیو: تحلیل کسبوکار چیست؟ (دکتر بابک هزاوه)
- چرا مشکلات و فرصتها برای پروژهها یکسان نیستند؟
- ۱۰ تکنیک مهم در تحلیل کسب و کار
- نیازمندیهای غیر کارکردی در تحلیل کسب و کار
- تجزیه و تحلیل SWOT چیست؟
- تجزیه و تحلیل بر اساس مدل PESTLE چیست و چه کاربردی دارد؟
- آموزش و راهنمای کامل دیاگرام جریان داده (Data Flow Diagram)
- تحلیل استراتژیک سازمانی
- مزایای تفکر استراتژیک و چگونگی توسعه آن
- دانلود گزارش سال ۲۰۲۰ موسسه جهانی تحلیل کسب و کار
- انتخاب و تطبیق رویکردها و تکنیکهای تحلیل کسب و کار
- تجزیه و تحلیل CATWOE چیست؟
- نمودار استخوان ماهی (Fishbone Diagram) چیست و چگونه ترسیم میشود؟
- مفاهیم علم داده که هر تحلیلگر باید بداند
- تفکر سیستمی چیست؟
- اهمیت گوش دادن عمیق در تحلیل کسب و کار
- دانلود کتاب راهنمای آزمون تحلیل کسب و کار | CBAP / CCBA Certified Business Analysis Study Guide
- دانلود کتاب ضمیمه چابک راهنمای پیکره دانش تحلیل کسب و کار | Agile Extension to the BABOK
- ویدیوی وبینار آموزشی «نقشهراه تحلیل کسبوکار براساس BABOK»